بیبیکوچولومن

بیبی_کوچولو_من
Part: ⁸

گارسون که سینی رو گذاشت، من هنوز داشتم به قیافه‌ی جونگ‌کوک زل می‌زدم.
یه دونه پَنکیک برداشت و با نیشخند گفت:

جونگکوک: بخور، شاید مغز فسقلیت راه بیفته.

+اولاً مغزم فعاله، ثانیاً این پنکیک از دماغ گاو خوشگل‌تره!

جونگکوک: وایسا ببینم... تو تا حالا دماغ گاو دیدی؟

+نه ولی مطمئنم از قیافه‌ی تو خوشگل‌تره وقتی خواب آلودی!

جونگکوک (با خنده): تو یه روزی دیوونه‌م می‌کنی. جدی می‌گم. یا من یا تو توی تیمارستان می‌میریم!

+امیدوارم تو باشی، چون من هنوز کلی نقشه دارم برای زندگیم.

جونگکوک: نقشه یا جنایت؟

+بستگی داره قربانی کی باشه... تو که باشی، حتماً جنایت!

جونگکوک قهوه‌شو برداشت که بخوره، یهو دستم خورد به لیوانم و قهوه‌ی داغ پاشید رو میز!

+وااای لعنتیییی!

جونگکوک (پرید عقب): اه دختر بسه دیگه، الان کافه آتیش می‌گیره!

+من نبودم، این میز لیزه!

جونگکوک: میز لیزه یا فسقلی بی‌دست‌وپا؟

+فسقلی خودتی با اون پنکیک خوردنت! وایسا ببین چی کارت کنم!

درست لحظه‌ای که خواستم یه تیکه پنکیک پرت کنم به سمتش، گارسون برگشت...

گارسون: همه چیز خوبه؟

من سریع تیکه پنکیک رو گذاشتم تو دهنم و با دهن پر گفتم:

+عالییی... این پنکیک اصلاً سلاح نیست، خوشمزه‌ست!

جونگکوک: بله، ما فقط داریم رمان عاشقانه‌مون رو در ژانر اکشن اجرا می‌کنیم!

گارسون: خداروشکر فقط رمانه... چون تا الان دو تا میز عسل خورده و یه لیوان قهوه به فنا رفته!

+ببخشید... قول می‌دم بعدی رو مستقیم بندازم رو سر خودش، تا تمیزکاری راحت‌تر شه!

جونگکوک (با خنده): وایسا تا من سس شکلات بریزم روت، ببینیم کی کیو می‌شوره!


---
#تهکوک #تهیونگ #جونگکوک #بی_تی_اس #آرمی #بنگتن #کیپاپ #آیدل
#رمان #فیک #سناریو #چندپارتی #تکپارتی #دوپارتی #رمان_عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

بیبی_کوچولو_منPart: ⁹جونگکوک با ته‌مونده‌ی سس شکلات ته بشقاب...

بیبی_کوچولو_منPart: ¹⁰درِ شرکت که باز شد، اولین چیزی که شنید...

بیبی_کوچولو_منPart: ⁷سوار ماشین شدیم و راه افتاد.جونگکوک یه ...

بیبی_کوچولو_منPart: ⁶صبح ساعت هفت، با صدای زنگ گوشیم از خواب...

black flower(p,237)

black flower(p,315)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط