سوار تاکسی بودم

سوار تاکسی بودم .
یه مسافر دست بلند کرد .
انقلاب?!
سوار شد ...
راننده یکم جلوتر ایستاد .
رو به من کرد وُ گفت :
اینم تاتر شهر،بفرمـٰایید !
گفتم میام تا انقلاب .
تو دلم میگم ای کاش راه بندون باشه !
ترافیك باشه؛نمی‌دونم ی چی بالأخره ‌.
آخه این مسافری که کنارم نشسته بود
همون عطری رو زده که تو می‌زدی'!( :
دیدگاه ها (۱)

آرزو میکنملبخند مهمون لبهاتون بشه.شادی از در و دیواره قلبتون...

- هیچ‌وقت به کسی که دوستش داریپیشنهاد پوشیدن لباس مردونۀ چها...

سرکلاس بودم که پیامش روی صفحه ی گوشی نقش بست!نیشم تا بناگوش ...

مثلاً پنجره ها رابا روزنامه باطله هایی که جمع کرده بودیم تمی...

امروز دوباره دیدمش...بعد از ۱۸ سال!تو تاکسی،روی صندلی جلو نش...

امروز دوباره دیدمش...بعد از ۱۸ سال! تو تاکسی، روی صندلی جلو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط