همه از سر میز کنار رفتن رز با خودش دور اتاق میچرخید که چشمش ...

#6
همه از سر میز کنار رفتن رز با خودش دور اتاق میچرخید که چشمش به کای افتاد نگاهی به اسباب بازی هاش کرد و تاتی تاتی سمت کای رفت و یکی از اسباب بازی هاشو جلوش گرفت صدایی که از خودش در آورد باعث شد کای به رز نگاه کنه رز بیشتر اسباب بازی رو جلو کای تکون داد
کای:داری میدیش به من؟
رز سرشو تکون داد که کای با لبخند اونو گرفت و رز هم از اونجا رفت پیش کوک نشست و با اسباب بازی ها اون بازی می کرد تو بین اسباب بازیا کوک رز چشمش به یه عروسک سگ خورد که قهوه ای بود رز سریع اونو برداشت ولی کوک اونو خیلی دوست داشت
کوک:لوژ تو خودت عروسک داری
رز اون عروسک رو تو بغلش گرفته بود و با چشمایه تیله ای به کوک نگاه کرد کوک نمی‌خواست اونو بده ولی مگه میشد به اون دختر کوچولو نه بگه
کوک:باشه ماله تو
و رز تا ساعت ها مشغول بازی با اون عروسک شد
کوک:پس کی حرف میزنی نخودی
......
حالا رز بزرگتر شده بود ولی بعد از دو سالگی فهمیدن رز نمیتونه هیچ وقت حرف بزنه و این برا همه آدمایی که رز رو دوست داشتن سخت بود حالا کوک انگار مسئولیت سنگین تری رو دوشش بود کوک ده ساله و رز شیش ساله
به تازگی رونا با مدیر بهزیستی به مشکل خورده بود چون فهمیده بود رز بلد نیست حرف بزنه خواست اونو بیرون کنن اما با مخالفت شدید رونا مواجه شد دست اون دختر نبود که نمی‌تونست حرف بزنه دختر کوچولو تو راه رو ها راه می‌رفت تا برسه به اتاق که صدا مامانشو با یه پیرزن شنید
خانوم کیم:چرا بچه ای مثل اون رو باید اینجا نگه داریم یه نگاه بکن همه سالمن کی اینجا ناسالمه اون نباید اینجا باشه وگرنه هیچکس دیگه رو به سرپرستی نمیگیرن
رونا:چطور میتونید اینو بگید اون دختر منه چون فقط نمیتونه حرف بزنه دلیل نمیشه بد باشه این تفکر شماست خانوم کیم تا الان هم بخاطر مراقبت های من این بهزیستی رشد کرده و بهتر شده اگه دخترم نباشه منم نمیمونم
رز با بغض از اونجا دور شد دلش شکسته بود به اتاقش رفت که کوک هم اونجا بود و تازه لباسشو عوض کرده بود که با دیدن سر پایین افتاده رز تعجب کرد
کوک:فندوق حالت خوبه؟
دختر کوچولو به سمت پسرک رفت که پسر جلو دختر زانو زد و با دیدن قطره اشکی نگران شد
کوک:رز چیشده فندوق چرا گریه می‌کنی
دیدگاه ها (۱)

#p7رز نمی‌تونست حرف بزنه وگرنه همه چیو می‌گفت و فقط گریه کرد...

#p9رونا:کوک؟پسرم؟ولی کوک خیلی سریع از اونجا رفت رونا با تعجب...

#p5آنا سمت رز رفت و بغلش کرد و دست کوک رو هم گرفت رز رو رو ص...

#p4رز وسط اتاق نشسته بود با تاپ چون از شدت گرما همش نق میزد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط