درروزگاران قدیم دختری که تازه ازدواج کرده بود با شوهرش سر

درروزگاران قدیم دختری که تازه ازدواج کرده بود با شوهرش سر موضوعی بحث کردن
دختر هم قهر کرد امد خانه پدرش واز شوهر خود شروع کرد به بد گفتن که پدر جان من چنینه وچنانه پدر بعد از اینکه به حرفهای دخترش گوش کرد گفت باشه عزیز دل بابا با شوهرت صحبت میکنم.
پدر دختر تمام مردهای فامیل که به دختر محرم بودنند را به خانه اش دعوت کرد وبه هر یک عبایی دادبعد به زنش گفت دختر را نیمه عریان کرده داخل اتاق بفرستتد مادر دختر دستور شوهرش را اطاعت کرده دخترش را نیمه عریان به اتاق فرستاد
دختر تا وارد اتاق شد از خجالت سرخ شد وداشت نگاه می کرد پدرش عبایش را کنار زد گفت بیا زیر عبای من دختر نرفت برادرانش گفتند بیا زیر عبای ما اما نرفت خلاصه در ان جمع سریع رفت زیر عبای شوهرش پناه گرفت بعد پدر دختر گفت دیدی دخترم محرمتر از شوهرت کسی نیست پس بهتر است بروی زندگی کنی او عیب های تو را بپوشاند تونیز عیب های شوهرت را بپوشان
او از خطای تو بگذرد تو از اشتباهات شوهرت چشم پوشی کن.
آری دو نفری که باهم ازدواج می کنند کاملِ کامل نیستند ولی می توانند همدیگر را کامل کنند
دیدگاه ها (۳۰)

ماجرای عجیب ولی واقعی زن جوان و جن هازن جوان وقتی پس از ماهه...

ازدواج جن با انسانماجرایی واقعی را می خوانید از کتاب دانستنه...

لی‌لی‌پوت ایرانماخونیک نام روستایی است از توابع بیرجند در اس...

میدونی حالم این روزابدترازهمه است آخه هرکی رسیددل ساده من رو...

בو پـآرتــےاتـآق בویـست פּ سـیزـבـہپـآرتـــہ : ۱ساعت ۲ شب بو...

۵𝑚𝑖𝑢𝑡𝑒𝑠 𝑡𝑜 𝑑𝑒𝑎𝑡𝒉Part 12صبح بود.... نور خورشید از لای پرده‌ها...

رمـان رویای خونین پـارت دوم︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط