نمیدانم

نمیدانم
در ڪوچه پس ڪوچه‌های ڪدام فصل
دستم را رها ڪردی
اما من این بهار
در ڪوچه‌های شڪوفه باران
به دنبال آواز چلچله‌ها
در پی خبر آمدن توام...

#دلنوشته
دیدگاه ها (۳)

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟آفت...

تو تنها دری هستی،ای همزبان قدیمیکه در زندگی بر رخم باز بوده ...

زمستان در امتداد خواب‌آلودگی‌های ذهن فرتوتم،خاڪستری در گذر ا...

فرداخورشید شادمانه ترین طلوعش را خواهد ڪرد و دنیا رنگ دیگری ...

بغضم را شعر کنم یا ندای سکوت ِ نگاهم را که از دل تنگم در این...

فرشته نجاتم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط