برده

𝐒𝐥𝐚𝐯𝐞 /برده/
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟔𝟖



جیمین سریع دستم رو گرفت و گفت..
جیمین : آروم باش جونگکوک..تو که دیدی جون دخترشو قسم خورده..شاید واقعا کار اون نباشه..بیا ببریمش وقتی که بهوش اومد ازش حرف میکشیم..
هنوز عصبی بودم ولی شاید جیمین راست میگه..
جونگکوک: باشه..اما هنوز مطمئنم که کار خودشه..
کانگ رو بردیم به عمارت خودم تو اتاق شکنجه گذاشتیمش و دست و پاهاش رو بستیم تا فرار نکنه.
_ _ __ _ __ _ __ _

بالاخره به هوش امد..دوباره عصبی شدم و به سمتش رفتم و گلوش رو محکم گرفتم تا میخواستم حرفی بزنم همون لحظه جیمین اومد تو اتاق و گفت..
جیمین: هی جونگکوک داری چیکار میکنی..
نزدیکم شد و دستمو از گردنش جدا کرد..
منو به صندلی ای که از کانگ دور بود برد و گفت..
جیمین:قول بده که همینجا میشینی..و حرفی هم نمیزنی..خودم میدونم باید چیکار کنم..
سرم رو به معنی تائید تکون دادم..
جیمین هم رفت یه صندلی جلوی کانگ گذاشت و نشست..با لحن ارومی گفت..
جیمین: خب آقای کانگ ما فهمیدیم که مادر جونگکوک رو تو کشتی و جونگکوک هم میخواد همین بلا رو سر تو بیاره و..
کانگ: نه بخدا کار من نبوده..
جیمین: پس کار کی بوده..
کانگ: آقای جئون..

پوزخند زدم این دیوونه چی داشت میگفت..پدرم مادرم رو کشته..مسخره ست....حیف که به جیمین قول دادم..وگرنه تا الان مرده بود..

جیمین: آقای جئون برای چی باید همچنین کاری کنه..
کانگ: نه منو ول کنید من که گفتم کاری نکردم..
جیمین: به سوال من جواب بده..
جواب نمیداد و حرفی نزد..
جیمین عکسی رو بهش نشون داد که از ترس چشماش لرزید و زبونش کار کرد..

کانگ: خ..خانم جئون اون موقعی که سن کمی داشت..بهترین مافیای زن تو کره بود..و آقای جئون هم که میخواست قدرتمندشه..با پدر خانم جئون که برخلاف دخترش قدرتش کم شده بود..معامله ای کرد و تو اون معامله در برابر پول و مقام میخواست که با خانم جئون ازدواج کنه و موفق هم شد..
برای اینکه جایگاه باند مافیایی‌شون حفظ باشه..یه وارث هم به دنیا آوردن(جونگکوک)
اما بعد از چند سال باهم به مشکلاتی برخوردند..
قرار بود که خانم جئون سر معامله بزرگی بره..اگه اون معامله انجام میشد الان خانم جئون قدرتمند ترین فرد بود...
اما آقای جئون که تشنه‌ی قدرت و مقام بود کور تر از اونی بود که بفهمه داره چیکار میکنه..و به افرادش دستور داد که‌ خانم جئون رو بکشن...

احساس کردم که دیگه قلبم نمیزنه..با بغضی که سعی داشتم مخفیش کنم گفتم..
جونگکوک: مادر من تشنه‌ی قدرت نبود.
کانگ: بله درسته..اون همیشه ۵۰ درصد از پولاش رو صرف کار های خیر و کمک به نیازمندها و مخصوصا به بچه‌ها یتیم میکرد..تا جایی که من یادمه همیشه منتظر روز معامله بود..و همیشه میگفت" فقط بخاطر جونگکوک پسرم این کار رو می کنم"

لایک و کامنت فراموش نشههه
دیدگاه ها (۸۲)

𝐒𝐥𝐚𝐯𝐞 /برده/𝐏𝐚𝐫𝐭‌ 𝟔𝟗( ويو جونگکوک )احساس کردم که دیگه قلبم ن...

𝐒𝐥𝐚𝐯𝐞 /برده/𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟕𝟎(ویو ا.ت )وقتی ‌که خانم جئون تلفن رو قطع ...

گفته بودید که چهره ا.ت روهم بزارم...چند تا عکس گذاشتم اماهرچ...

𝐒𝐥𝐚𝐯𝐞 /برده/𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟔𝟕وقتی ‌که تلفن رو قطع کرد میخواست از اتاق ...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط