پارت اخر
پارت اخر
جی را باورش نمیشد که تهیونگ جلوشه گریش گرفته بود و گفت
جی را:ته..تهیونگ خودتی
تهیونگ:اره خودمم
جی را:بالاخره اومدی
تهیونگ:اهوم اومدم
جی را:میشه دیگه تنهام نزاری و باهم پسرمون و بزرگ کنیم
تهیونگ:معلومه که میشه قراره تا اخرش باهم باشیم
جی را:میبینی چقدر پسرمون خوشگله
تهیونگ:شبیه توعه
جی را خنده ای کرد که تهیونگ گفت
تهیونگ:اسمش و چی بزاریم
جی را:اممممم سی جون چطوره
تهیونگ:دوسش داری
جی را:اهوم
تهیونگ:خوب باشه سی جون کوچولو
جی را:خیلی خوشحالم که برگشتی
تهیونگ :منم خوشحالم
جی را:دلم برای بغل تنگ شده میشه بغلم کنی
تهیونگ:چرا نمیشه تو تمام وجودم هستی
و جی را رو بغل کرد
از اون روز به بعد دیگه همه چیز عالی شد و باعشق به زندگیشون ادامه دادن اونا خیلی عاشق هم بودن و حسابی بهم عشق میورزیدن و باهم پسرکوچولوشون و بزرگ کردن
بعد ها معلوم شد که سونیا فقط به قصد خراب کردن زندگی تهیونگ و صاحب اموالش شدن اومد توی زندگیش و سونیا به چندین سال زندان محکوم شد و غرامت هم داد
پایان❤️
جی را باورش نمیشد که تهیونگ جلوشه گریش گرفته بود و گفت
جی را:ته..تهیونگ خودتی
تهیونگ:اره خودمم
جی را:بالاخره اومدی
تهیونگ:اهوم اومدم
جی را:میشه دیگه تنهام نزاری و باهم پسرمون و بزرگ کنیم
تهیونگ:معلومه که میشه قراره تا اخرش باهم باشیم
جی را:میبینی چقدر پسرمون خوشگله
تهیونگ:شبیه توعه
جی را خنده ای کرد که تهیونگ گفت
تهیونگ:اسمش و چی بزاریم
جی را:اممممم سی جون چطوره
تهیونگ:دوسش داری
جی را:اهوم
تهیونگ:خوب باشه سی جون کوچولو
جی را:خیلی خوشحالم که برگشتی
تهیونگ :منم خوشحالم
جی را:دلم برای بغل تنگ شده میشه بغلم کنی
تهیونگ:چرا نمیشه تو تمام وجودم هستی
و جی را رو بغل کرد
از اون روز به بعد دیگه همه چیز عالی شد و باعشق به زندگیشون ادامه دادن اونا خیلی عاشق هم بودن و حسابی بهم عشق میورزیدن و باهم پسرکوچولوشون و بزرگ کردن
بعد ها معلوم شد که سونیا فقط به قصد خراب کردن زندگی تهیونگ و صاحب اموالش شدن اومد توی زندگیش و سونیا به چندین سال زندان محکوم شد و غرامت هم داد
پایان❤️
- ۵.۸k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط