با چیزی که گفت دلم ریخت اما سعی کردم خودمو جمع و جور کنم ...
𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾 ᪶ ۫
թᥑꭉȶ 𝟏𝟔
+ "با چیزی که گفت دلم ریخت اما سعی کردم خودمو جمع و جور کنم ؛ با لبخند غمگینی بهش نگاه کردم "
_ اما.. من که دوست دختر ندارم ! 😕
نگاهی به هانا کردم ..انگار که با حرفم تعجب کرده باشه با مقداری زیادی شادی که از داخل چشمام مشخص بود
+وا..واقعا🥹؟؟؟؟
_ دستمو دو طرف پاهام گذاشتم و کمی به طرف جلو خم شدم ؛ برگشتم و بهش نگاه کردم و با اطمینان سری به معنی تایید تکون دادم
لبخند دلربایی زد انگار جوابی که نیخولست رو شنیده بود 🥲
کوک: خوشحال شدی ؟
هانا : ...
اممم
_به تکیه گاه تاب ، تکیه دادم و منتظر جوابی از سمت هانا بودم.
هانا : ینی واقعا تاحالا دوست دختر نداشتی
_ نه اینکه نداشته باشم
+😞🙁
_ اما..اولین باری که کاپ زدم اوایل دبیرستان بودم ...اوج طفولیت اَم بود😆
+ 😄
_ ببینم نمیخوای جواب منو بدی ..؟
* دست به سینه بهش خیره میشه *
+چ...چه جوابیی؟!
_نمیخوای اعتراف کنی که از شنیدن اینکه دوست دختر ندارم خوشحال شدی ..؟😈
هانا : اهه ..خب ..
ᡣ𐭩𝅦 خوش حال میشم نظراتتونو بدونم ᨸ🍓
ادامه دارد...
☁️ ׂ @xoozen ✰
⏝ִ︶⏝ ୨شرایط ୧ ⏝ִ︶⏝
لایک : +۵
کامنت: +۵
թᥑꭉȶ 𝟏𝟔
+ "با چیزی که گفت دلم ریخت اما سعی کردم خودمو جمع و جور کنم ؛ با لبخند غمگینی بهش نگاه کردم "
_ اما.. من که دوست دختر ندارم ! 😕
نگاهی به هانا کردم ..انگار که با حرفم تعجب کرده باشه با مقداری زیادی شادی که از داخل چشمام مشخص بود
+وا..واقعا🥹؟؟؟؟
_ دستمو دو طرف پاهام گذاشتم و کمی به طرف جلو خم شدم ؛ برگشتم و بهش نگاه کردم و با اطمینان سری به معنی تایید تکون دادم
لبخند دلربایی زد انگار جوابی که نیخولست رو شنیده بود 🥲
کوک: خوشحال شدی ؟
هانا : ...
اممم
_به تکیه گاه تاب ، تکیه دادم و منتظر جوابی از سمت هانا بودم.
هانا : ینی واقعا تاحالا دوست دختر نداشتی
_ نه اینکه نداشته باشم
+😞🙁
_ اما..اولین باری که کاپ زدم اوایل دبیرستان بودم ...اوج طفولیت اَم بود😆
+ 😄
_ ببینم نمیخوای جواب منو بدی ..؟
* دست به سینه بهش خیره میشه *
+چ...چه جوابیی؟!
_نمیخوای اعتراف کنی که از شنیدن اینکه دوست دختر ندارم خوشحال شدی ..؟😈
هانا : اهه ..خب ..
ᡣ𐭩𝅦 خوش حال میشم نظراتتونو بدونم ᨸ🍓
ادامه دارد...
☁️ ׂ @xoozen ✰
⏝ִ︶⏝ ୨شرایط ୧ ⏝ִ︶⏝
لایک : +۵
کامنت: +۵
- ۳.۷k
- ۲۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط