خون شیرین

خون شیرین
part:22

سرِ شام بودیم که

ماریا:ا.ت کی از اینجا میری
ا.ت:فردا صبح
تهیونگ:ولی هر وقت که بخواد میتونه بیاد قصر(جدی)
ماریا:عیشششش
بورام:ا.ت من فردا میام کمکت
ا.ت:چه کاریِ امشب اینجا بخواب
بورام:مزاحم نشم
تهیونگ:مزاحم چیه تو الان دیگه نامزد منی ها
بورام:باشه
مامان کوک:پسرم ما هم تا فردا اینجا میمونیم بعد فردا نیربم قصر خودمون
کوک:باشه

فردا صبح

ا.ت:پاشو دیگه مثل خرس قطبی خوابیدی مثلا اومدی کمک من هاااا
بورام:الان پا میشم(خوابالود)
ا.ت:اینجوری نمیشه باید کتک....
بورام:من بیدارم(پاشد وایستاد )
ا.ت:آفرین دختر خوب
بورام:چند روز پیش یه نامه به داداشم رسوندم امیدوارم بهش رسیده باشه چون بهش گفته بودم که ساعت ۱۰ بیاد دنبالمون
ا.ت:منم امیدوارم

۲۰ دقیقه بعد

سرباز:خانوم اومدن دنبالتون
ا.ت:بریم
بورام:وای چی تو اینا ریختی
ا.ت:لباس،کفش،کیف....
بورام:بسه
تهیونگ:مگه دارید میرین مغولستان چخبره
بورام:از این بپرس
تهیونگ:راستي همه پایین منتظر شما ان
ا.ت:حتی شاه و ملکه
تهیونگ:میگم همه
ا.ت:بدو بریم

رفتن پایین

آجوما:دخترم تو کی اینقدر وسیله داشتی
ا.ت:نمیدونم
مامان کوک:امیدوارم تو خونه ات به خوبی زندگی کنی دخترم
بابای کوک:راست میگه
ا.ت:مرسی امیدوارم شما هم هر جا هستید حالتون خوب باشه
کوک:ا.ت با اینکه خاطرات جالبی نداشتیم ولی...
ا.ت:(خنده)
تهیونگ:نگا کن هر دوتاتون باید بیاید قصر اون هر هفته
بورام:باشه بابا

ادامه دارد....

لایک:۲۱ به بالا

#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما