خاکی بودم خموش و ساکن

خاکی بودم خموش و ساکن
مستم کردی به هست کردن

هستی بگذارم و شوم خاک
تا هست کنی مرا دگر فن
#مولانا
#رمضان_کریم🌙🌹🍃 #مرگ_بر_کرونا👊
دیدگاه ها (۲)

صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرمتا به کجا کشد مرا مستی بی‌ام...

رمضان است و تو هستیچه کنم با این درد؟"ماهِ من" یک طرفو ماهِ ...

ڪاش_روزےبـــوسه هاے ناب تــــو نابم ڪندپیچ و خم هاے تن و لب ...

"عصـر" که می شـود ساعت رویا که می گذرد...دلم میخواهد زیر غــ...

ای عزیز تر از جانم ؛ میدانم که از برایِ تو سرد شده‌ام ، همان...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط