آری تو مظنون شعری و من

آری تو مظنون شعری و من
شاعر روانی
بی وفایی کردم نصیب ام شد تنهایی
دیگر قلب ام شده تیره و تاره
پر از احساس شده قاتل جوانیم
تو هستی تنها گناه ام در وجود
که در رویاهایم می‌دیم دنیایی
ز بلور
زیبایی تو کرده بود چشمانم را کور
وقتی یک تنه آوردی دنیا را
به سوجود🥀🍃🕊️
دیدگاه ها (۰)

من دست هایم سوی خداستو بحث هایش هم جدااز حرف های شماست💔🚶

نصیحت می کند مادر به دخترمکش نزن سورمه و گیرا بر سر آییتو که...

صادق کجاست و تا فکر غم دیگران را به بر کند و باز به طن کندیا...

من که هنوز دارم امید رحمت ز آن ذات اطلس اش روزه قضا و باد خز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط