مسجد جمکران در آینده

جوان ترمز شدیدی کرد. بعد سرش را از شیشهٔ ماشین بیرون آورد و داد زد: مگه کوری؟
پیرمرد رفتگر آرام گفت: ببخش پسرم! حواسم به این زنبیل بود که نیفته!
بعد از توی زنبیل لقمهٔ نان و پنیری بیرون آورد و به جوان تعارف کرد:
بفرما! نذری عید غدیره، ساده‌ست اما ان‌شاءالله که امام زمان ازمون قبول می‌کنه.
جوان نذری را گرفت. کاغذ روی آن توجه‌اش را جلب کرد: «اللهم عجل لولیک الفرج»
با شرمندگی لبخندی زد و گفت: سوار شو پدر جان! می‌خوام با امام زمان آشتی کنم. همراهم تا جمکران میای تا ضامنم بشی؟
┄┅┄┅┄ ❥❥ ┄┅┄┅┄
#دنیای_فانتزی_ویسگون
#FantasyWorldWisgoon
#فانتزی #کیوت #بامزه
#رویایی #زیبا #جادویی
#امام_زمان
دیدگاه ها (۵)

Scary memory

The moon and the night

Funny cartoons

Romantic delicacies

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط