شبی غمگین
شبی غمگین
شبی بارانی و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من می گفت تنها و غریب است
ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستیم بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستنم را نفهمید
اگر چه تا ته دنیا صدا کرد
اگر چه تا ته دنیا صدا کرد
شبی بارانی و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من می گفت تنها و غریب است
ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستیم بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستنم را نفهمید
اگر چه تا ته دنیا صدا کرد
اگر چه تا ته دنیا صدا کرد
- ۱.۵k
- ۱۰ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط