صدایش بسان آوای طیران صبحگاهی به وجد آور در ذهنم رخنه می

صدایش بسان آوای طیران صبحگاهی به وجد آور، در ذهنم رخنه می‌کرد. تا به سمت صدا رجوع می‌کردم ..
جز سراب نبود.
اینست دلتنگی، اگر چه هرجا نشانی از محبوب دارد ،هر نسیمی عطرش را فشاند مگر او نباشد.

❤️💕
دیدگاه ها (۰)

عشق!بیا این‌بار درباره عشق حرف بزنیم!آماده‌ای!؟عشق برای من ه...

«در حسرت حضرت یار»نمیدانم! این منم که دیگر هیچ اشتیاقی به عش...

در رگ‌هایم اوست، که می‌دود…!💕❤️#حریر_خوشبخت

من از عمیق ترین نقطه ای قلبم دوستت دارم!...عمیق ترین نقطه ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط