سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

☘ ☘ ☘

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم

#جناب_سعدی


🌹
دیدگاه ها (۴)

☘ ☘ ☘ گرچه آشفته، دگرگون وپُر از تشویشمباز هم بیشتر از خود ب...

گلبرگ به نرمی چو بر و دوش تو نیستمهتاب به جلوه چون بناگوش تو...

خیمه ها می سوزن و آتش است وهم همهاین صدای زینب است ای عزیز ف...

چون زلف توام جانا در عین پریشانیچون باد سحرگاهم در بی سر و س...

ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم باید چه بگویم به پرستار ...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط