کاش روزی چشمهایمان را باز کنیم

🍁کاش روزی چشم‌هایمان را باز کنیم 
ببینیم همه اینها خواب بوده کابوس بوده
ببینیم افتادیم وسط خانه‌ای قدیمی
و مادر داخل حیاط نشسته و با دست‌های مهربانش مشغول درست کردن ترشی ست
و عطرش تمام حیاط را پر کرده....
و برگ‌های پاییزی و پرتقال‌های نارنجی میان حوض فیروزه‌ای شناور است...
و ما با دوچرخه دور تا دور حیاط را گز می‌کنیم
و بابا از میان ایوان داد میزند نیفتید داخل حوض...
پنجشنبه باشد ما از مدرسه بدو بدو بیاییم
و همه جمع شویم دورهمی خانه مادربزرگ جانمان
ودلهامان خالی شود از هر چه بغض و کینه و خشم هست
و بعد مثل همان روزها زیاد دوست بداریم زیاد بخندیم
و خنده‌‌هامان برسد تا خود خدا...🍁


📝 #هانیه #نوستالژی #شخصی
#ه_مثل_هانیه #نوستالژیک #خانواده
#آلفا #خاص #هنرمند
#کتابخانه_آلفا #شصتی_ها #هنرمندان
#قصر_عشق #هفتادیا #موسیقی
#نوشته #هشتادیا #طبیعت
#دلنوشته #آپارات #تنهایی
#هنر #ویژه
#تو_و_دیگر_هیچ #ویسگون #پست
دیدگاه ها (۰)

🍁فقط مونده بود تیر خلاصی رو شلیک کنه... اما نه نمیشد!! خدایی...

🍁از این‌ سینی‌ چاییا‌ خونه‌ مادربزرگکه‌ میشینی‌ دور‌ هم‌میگی...

🍁یادش بخیر نصف بچگیم همش تو فکر اینکه بقالا چطوری اون همه چی...

🍁خیالات و اوهام بدترین شکنجه روحی واسه کسی بود که خیالباف بو...

🍁یه افسانه نادر هست که میگه: کسایی که موهاشون فرفریه تو زندگ...

🍁دهه هفتاد پارت ۲به وقت مدرسه و گاه گاهی تلویزیون و کارتون ه...

🌱ای کاش هنوز کوچه‌ها مثل قدیم بودخیس بود و بوی نم میدادای کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط