جعبه هایم

جعبه هایم
در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است . خدا به من گفت:
"غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار . شادی هایت را درون جعبه طلایی"
به حرف خدا گوش کردم.
شادی ها و غصه هایم را درون جعبه ها می گذاشتم .
جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد و جعبه سیاه رنگ روز به روز سبک تر .
روزی از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت را بفهمم. در کمال ناباوری دیدم که ته جعبه سوراخ است و غصه هایم از آن بیرون می ریزد.
با تعجب رو به خدا کردم و گفتم:
"خدایا، چرا این جعبه ها را به من دادی؟ و چرا ته جعبه سیاه سوراخ است؟"
و خدا با لبخند دلنشینی جواب داد: " ای بنده ی من، جعبه طلایی را به تو دادم تا لحظه های شاد زندگیت را بشماری و جعبه سیاه را دادم تا تلخی های زندگیت را دور بریزی و همیشه با شادی زندگی کنی."
دیدگاه ها (۱۷)

:)

والا بخدا

خیلی دوسش دارم.بخونیدش....خار خندید و به گل گفت سلامو جوابی ...

ﺑﻪ دوستم ﻣﯿﮕم ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺑﺎ ﺣﺮﻓﺎﻡ ﺳﺮﺗﻮ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻡ.ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ بابا ﺍﺧ...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

12:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویلدختر سر تا پایم...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط