دوست پسر مافیایی
Part 5۵
ات:جونگکوک لطفا بس کن
جونگکوک:باشه یه این دفعه با تو پیش میرم
نگهبان:انگاری هیچ حالیت نمیره باید بریم پیش مدیر اون موقعه میفهمی باز
جونگکوک کمر ات ول کرد
جونگکوک:حتما چرا که نه
نگهبان:تو همینطور باید بیایی دختر
ات:باشه
نگهبان و ات و جونگکوک به سمت دفتر مدیر رفتن
نگهبان در اتاق زد و وارد اتاق شد وایساده بود و همین که جونگکوک وارد اتاق شد نشست روی صندلی و ات نشوند روی پاهاش
مدیر وقتی دید جونگکوک خم شد
مدیر :چیشده اقای جئون
نگهبان:مدیر این بچه دیر اومدن منم آوردمشون اینجا
مدیر :کارت تموم شد برو دیگه
نگهبان:شما دوتا خجالت نمیکشین اینجوری نشستین جلوی مدیر
جونگکوک:میخواستم بدونم فوضولش کیه
مدیر یه سیلی جانانه زد به نگهبان
مدیر:درست حرف بزن با آقای جئون
نگهبان:برای چی مگه کیه این جقله
جونگکوک:اوووو چه جرئتی کسی تا بهم جقله نگفته بود
مدیر:ایشون رئیس و مدیر اصلی اینجا هستن و بهت توصیه میکنم اگه دلت میخواد هنوزم زنده بمونی گورتو گم کنی بری از اینجا
نگهبان بدبخت از همه جا بی خبر برای چند دقیقه خشکش زد
مدیر:منتظر چی هستی برو دیگه
نگهبان رفتش مدید پیش جئون بخاطر این کار معذرت خواهی کرد
جونگکوک:اشکالی نداره
مدیر:خیلی ممنون
مدیر:میخواین من برم بیرون
جونگکوک اره برای چند دقیقه
ات:ولم کن دیگه از خجالت اب شدم
جونگکوک:آخه چه کیوت شدی سرخ شدی چقد
ات:همش تقصیر تو
جونگکوک:آخه چرا مگه چیکار کردم تازه اون پیر مرده مزاحم شد میخواستن ببوسمت
ات:چون نشوندم رو پاهات تازه خیلی رو داره پرو
جونگکوک:ای وا برا چی مگه چیکار کردم
ات:بنظرت سوال کرد داره
جونگکوک :اره
ات:اه منو دست انداختی
ات:جونگکوک لطفا بس کن
جونگکوک:باشه یه این دفعه با تو پیش میرم
نگهبان:انگاری هیچ حالیت نمیره باید بریم پیش مدیر اون موقعه میفهمی باز
جونگکوک کمر ات ول کرد
جونگکوک:حتما چرا که نه
نگهبان:تو همینطور باید بیایی دختر
ات:باشه
نگهبان و ات و جونگکوک به سمت دفتر مدیر رفتن
نگهبان در اتاق زد و وارد اتاق شد وایساده بود و همین که جونگکوک وارد اتاق شد نشست روی صندلی و ات نشوند روی پاهاش
مدیر وقتی دید جونگکوک خم شد
مدیر :چیشده اقای جئون
نگهبان:مدیر این بچه دیر اومدن منم آوردمشون اینجا
مدیر :کارت تموم شد برو دیگه
نگهبان:شما دوتا خجالت نمیکشین اینجوری نشستین جلوی مدیر
جونگکوک:میخواستم بدونم فوضولش کیه
مدیر یه سیلی جانانه زد به نگهبان
مدیر:درست حرف بزن با آقای جئون
نگهبان:برای چی مگه کیه این جقله
جونگکوک:اوووو چه جرئتی کسی تا بهم جقله نگفته بود
مدیر:ایشون رئیس و مدیر اصلی اینجا هستن و بهت توصیه میکنم اگه دلت میخواد هنوزم زنده بمونی گورتو گم کنی بری از اینجا
نگهبان بدبخت از همه جا بی خبر برای چند دقیقه خشکش زد
مدیر:منتظر چی هستی برو دیگه
نگهبان رفتش مدید پیش جئون بخاطر این کار معذرت خواهی کرد
جونگکوک:اشکالی نداره
مدیر:خیلی ممنون
مدیر:میخواین من برم بیرون
جونگکوک اره برای چند دقیقه
ات:ولم کن دیگه از خجالت اب شدم
جونگکوک:آخه چه کیوت شدی سرخ شدی چقد
ات:همش تقصیر تو
جونگکوک:آخه چرا مگه چیکار کردم تازه اون پیر مرده مزاحم شد میخواستن ببوسمت
ات:چون نشوندم رو پاهات تازه خیلی رو داره پرو
جونگکوک:ای وا برا چی مگه چیکار کردم
ات:بنظرت سوال کرد داره
جونگکوک :اره
ات:اه منو دست انداختی
- ۲۷۷
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط