رمان گرگینه ی من

p³⁶

ات : ته اینجا چیکار میکنی؟!
ته : بخواب...
ات : روی تخته راز کشیدم و گوشیمو چک کردم می‌خواستم بلند شم که دیدم پاهای گرامی باند پیچی شدن...
ته : بخواب دیگه عزیز من
ات : پاهام چرا اینطوریه؟!...
ته : زخمی بودن...بلند میشه ، خوابالو چشم هاشو میمالع
ات : اوک...پاهام رو گذاشتم روی زمین که درد شدیدی رو حس کردم ...وحشتناک بود...آییی...درد
ته : خوبی؟!(نگران)
ات : خوبم فقط پام ....
ته : زخم اون خیلی عمیقه...روی اون یکی پات راه برو...
ات : به حرفاش گوش دادم و بلند شد ازم گرفت رفتم سرویس و کارهای مربوطه رو انجام دادم اومدم بیرون و موهامو شونه کردم و یه دست لباس پوشیدم موهامو هم گوجه ای بستم...داشتم میرفتم پایین که...
دیدگاه ها (۱۶)

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه ی من

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط