پارت

#پارت_31
آقای مافیا ♟🎲

مامان با این حرف رادمان با عصبانیت گفت:

_ رادمان این چه حرفیه؟

با خنده گفتم:

+ حق حق واقعا کی دلش میخواد

_ تو یکی هیچی نگو دختر خیره سر

+ باش مامان باش

رفتم چادرم و در اوردم و خودمو رو مبل پرت کردم و شروع کردم به فیلم دیدن
که گوشیم زنگ خورد و اسم رادمان روش نمایان شد

جواب دادم

+ الو سلام

_ سلام آفاق خانم

+ آفاق خانم زهر مار... خانم سا...

_ یه بار دیگه اینجوری صحبت کنی من میدونم با تو آفاق

این حرفش رو با لحن خیلی وحشتناکی گفت
من از ترس باشه ای گفتم.

تا خواستم گوشیم و قطع کنم صدای کوفتیش بلند شد گفت:

_ چی شد

+ چی چیشد؟

_ خواستگاری

+ اهان.... هیچی جواب منفی دادم بعدشم رفتن

_ خوبه پس کاری نداری

+ نه خداحافظ

گوشیو قطع کردم که رادمان جلوم ظاهر شد گفت:

_ کی بود؟

+ دانش اموزم

_ کارش؟

+ میخواست تکالیف و ازم بپرسه چون یادم رفت سر کلاس بگ......

حرفم و خوردم و با شیطنت شروع کردم نگاهش کنم

_ باز چته؟

+ با سوسن رفتی سر قرار

_ به تو چه

با عصبانیت گفتم

+ مرتیکه چلغوز اگه من بهت نگفته بودم چی دوست داره چی نه تو مثل بز نمیدونستی باید چیکار کنی

_ باشه باشه بابا..
خب میدونی.. رفتم و لباس ابی اسمونی که داشتم و پوشیدم یه دسته گل بنفشم براش گرفتم بعدشم رف....
آفاق... چت شد یهو
#حمایت
#رمان
#عاشقانه
#مافیایی
#معلمی
#فالو
دیدگاه ها (۰)

#پارت_32آقای مافیا ♟🎲هیچی فقط... فقط حسودیم میشه بهت که یه ...

#پارت_33آقای مافیا ♟🎲با حرفی که بهش زدم شروع کرد به گریه کرد...

#پارتامونو شرطی کنیم #10 لایک پارت اخر#5تا کامنت پارت اخر #3...

#پارت_30آقای مافیا ♟🎲سریع لباسام و عوض کردم و خودمو رو تخت پ...

برمیگردمپارت : 62( جنی ) از میخواستم ماسکشو بده پایین اما او...

نام فیک: عشق مخفیPart: 30ویو جیمین*مطمئنم دنبال نقطه ضعفمه*ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط