زندگیدوروزع
#ـزندگیـ.ـدو.ـروزع!
#ـپارت.ـدوم
حالم بد شد روی پله ها نشستم
سرمو روی زانو هام گذاشتمو....
بی صدا اشک میریختم!
صدای یه اقایی امد که میگفت
: دخترم حالت خوبه؟
بله خوبم
: بیا این ابو بخور
ممنونم
قلوپ قولپ اب رو خوردم حالم بهتر شد از جام بلند شدم و به اون اقا نگاه کردم
مرد جوونی بود که با چهره ای مهربون بهم نگاه میکرد
ممنونم اقا
: میخوای تا خونه برسونمت؟
نه ممنونم...
خودم میرم
: باش مواظب خودت باش
به نظر نمیاد حالت زیاد خوب باشه
عااا خدا نگهدار
خجالت میکشیدم بهش بگم منو تا خونه برسون برا همین قبول نکردم و خودم رفتمـ..
اروم اروم داشتم از پله ها پایین میرفتم مه خانومی جلوی راهم واستاد و گفت
: دخترم واستا
بله خانوم
: دخترم حالت خوب نیست بیا با من بریم برسونمت خونه
نه خانوم ممنون
: دختر لج بازی نکن حالت خوب نیست همراه من بیا
خانوم گفتم که نمیخواد
: اسمم مهری هستش
عا منم جانان هستم
: من دخترمو بخاطر گشنگی و سرما از دست دادم تو خیلی شبیه دخترمی
اگر میشه امروز رو بیا پیش من
مهری خانوم
: دختر قبول کن امروز رو مهمون من
باش
: بیا بریم ماشین اونجاست
بله
دست مهری خانوم رو گرفتم...
با هم به سمت ماشین رفتیم میترسیدم که بلایی سرم بیارن اما نگاه های مهری خانوم اصلا اونجوری نبود....
سوار ماشین شدیم
مهری خانوم پیش من نشست
: سجاد این دختر خانوم مهمون امروزم هستن
سجاد: اوم مهمون امروزتون خیلی لجبازن
: خیلی لجباز هست خیلی
وقتی سوار ماشین شدم همون اقایی که بهم اب داد رو دیدم
اسمش سجاد بود
فک کنم راننده مهری خانوم بود یا پسرش
بیخیال تو به این چیزا چیکار داری
حسابی گشنم بود
رنگم پریده بود.....
شرط پارت بعد
10 لایک
#ـپارت.ـدوم
حالم بد شد روی پله ها نشستم
سرمو روی زانو هام گذاشتمو....
بی صدا اشک میریختم!
صدای یه اقایی امد که میگفت
: دخترم حالت خوبه؟
بله خوبم
: بیا این ابو بخور
ممنونم
قلوپ قولپ اب رو خوردم حالم بهتر شد از جام بلند شدم و به اون اقا نگاه کردم
مرد جوونی بود که با چهره ای مهربون بهم نگاه میکرد
ممنونم اقا
: میخوای تا خونه برسونمت؟
نه ممنونم...
خودم میرم
: باش مواظب خودت باش
به نظر نمیاد حالت زیاد خوب باشه
عااا خدا نگهدار
خجالت میکشیدم بهش بگم منو تا خونه برسون برا همین قبول نکردم و خودم رفتمـ..
اروم اروم داشتم از پله ها پایین میرفتم مه خانومی جلوی راهم واستاد و گفت
: دخترم واستا
بله خانوم
: دخترم حالت خوب نیست بیا با من بریم برسونمت خونه
نه خانوم ممنون
: دختر لج بازی نکن حالت خوب نیست همراه من بیا
خانوم گفتم که نمیخواد
: اسمم مهری هستش
عا منم جانان هستم
: من دخترمو بخاطر گشنگی و سرما از دست دادم تو خیلی شبیه دخترمی
اگر میشه امروز رو بیا پیش من
مهری خانوم
: دختر قبول کن امروز رو مهمون من
باش
: بیا بریم ماشین اونجاست
بله
دست مهری خانوم رو گرفتم...
با هم به سمت ماشین رفتیم میترسیدم که بلایی سرم بیارن اما نگاه های مهری خانوم اصلا اونجوری نبود....
سوار ماشین شدیم
مهری خانوم پیش من نشست
: سجاد این دختر خانوم مهمون امروزم هستن
سجاد: اوم مهمون امروزتون خیلی لجبازن
: خیلی لجباز هست خیلی
وقتی سوار ماشین شدم همون اقایی که بهم اب داد رو دیدم
اسمش سجاد بود
فک کنم راننده مهری خانوم بود یا پسرش
بیخیال تو به این چیزا چیکار داری
حسابی گشنم بود
رنگم پریده بود.....
شرط پارت بعد
10 لایک
- ۲.۱k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط