شب ه م شود

شب ڪه مے شود
با خاطرت غزلے دم میڪنم از عشق
و مے نشینم ڪنار پنجره ے
ارغوانے خیالت
مے نوشم جرعه جرعه یادت را
و آرام و محزون
دست در دست خیال تو
مے رسم به غروب ِ دلگیر
دلتنگے هایم...

#عاشقانه
#خاص
دیدگاه ها (۰)

خوب هم که باشی،سوسوی چراغ های شهردر هوای ابری غروب دلتنگت می...

بوی زلف یار آمد یارم اینک می‌رسدجان همی آساید و دلدارم اینک ...

درمان دِه آلامِ جان، مَرهَم نِه زخمِ دِلی توفانِ غم چون روُ ...

باز ڪن دفتر شعرت غزل آورده ڪسیشاعرے دلزده ڪِز ڪرده ڪنار قفسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط