شاه بودم فقط چشمان تو را می خواستم و به خاک نشستم سیزی

شاه بودم . فقط چشمان تو را می خواستم و به خاک نشستم. سیزیف
دیدگاه ها (۱)

در عجب بودم چه طور آدم‌ها بعد از این همه رنج و درد و ماجرا و...

از مشت غبار ما صد ناله برانگیزینزدیک تر از جانی با خوی کم آم...

من ریشه ی این خاکم. تو لحظه ی چیدن ها.بوییدن و بگذشتن. از با...

تازه فهمیدم خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز...

دیدن روی تو به بیدارینصیب من نشدشب به بالینم بیا تا یار جاند...

خدا شانس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط