اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۵۷
(ویو نابی)
کم کم نگاهی روی خودم حس کردم سرم برگردوندم و متوجه شدم
جونگ کوک نگام می کنه دیگه خودم هم خسته شدم در گوش
هیونگ سو گفتم
نابی: خسته شدم بشینیم
هیونگ سو: باشه
دوباره دستم گرفت رفتیم نشستیم متوجه بودم که جونگ کوک داره
نگام می کنه ولی اهمیت ندادم خسته بودم همون طور که نشسته بودم
سرم روی شونه هیونگ سو گذاشتم هیونگ سو دستاش روی موهام گذاشته
بود و آروم موهام نوازش می کرد.... همیشه هیونگ سو وقتی حالم خوب نبود
موهام نوازش می کرد
نابی: ممنون که هستی
هیونگ سو: ممنون که تو هم هستی بهترین دوست و دختر عمو
خندیدم و بهش نگاه کردم با خنده متقابل گونه هام کشید ......
هیونگ سو متوجه جونگ کوک شد و
هیونگ سو: عه جونگ کوک هم اینجاست بریم پیشش
نابی: هوم حوصله ندارم
هیونگ سو: مثلاً دوستت هستا بریم
یهو غر غر کردم
نابی: خسته شدم خودت کولم می کنی
خندید گفت
هیونگ سو: آره.....خودت دیدی وزنی نداری
دستام گرفت و دنبال خودش بردم رسیدیم سر میز جونگ کوک
هیونگ سو: سلام
جونگ کوک: سلام
دختر کنارش با عشوه گفت
ایمیلی: اینا کین
جونگ کوک: دوستام هستن.....نابی و هیونگ سو
من اصلا حرف نمی زدم
هیونگ سو: جونگ کوک ایشون معرفی نمی کنی
جونگ کوک :...........................