تا اینکه یه روز

تا اینکه یه روز
+امروز حالم خیلی بد بود باید ناهارم درست میکردم رفتم داخل اشپز خونه و داشتم ناهار درست میکردم که دستم لرزید و نمک ریخت از دستم سریع جمع کردم و بقیشو درست کردم و رفتم تا یونگیو صدا کنم
+ارباب
-هوم
+بفرمایید ناهار
-برو تا بیام(سرد)
+چشم

ویو یونگی
-رفتم نشستم مه غذا رو گذاشت اولین لقمه رو که گذاشتم طعم بدش اومدم توی دهنم غذا رو تف کردم
-این چه غذاییه(عربده)
+ب.. ببخشید
-تو یه تنبیه لازم داری

ویو بعد تنبیه
-اون خوابید منم رفتم توی اتاق کارم دیدم یه پیام اومد
؟تا الان خوب زجرش دادی مطمئنم دیگه دوست نداره هومم اون روز من ادم فرستادم تا کاری کنه فکر کنی خیانت بهت کرده ولی خب انگار خیلی احمق بودی و باور کردی
-عوضی من با اتم چیکار کردم رفتم سمت اتاقش دیدم صدای گریه میاد درو باز کردم و بدون توجه به داداش بغلش کردم
-ات منو ببخش ببخشید (گریه)
ویو ات
+بلند شدم بدنم خیلی درد میکرد همین طور زیر دلم زدم زیر گریه که دیدم در باز شد و یونگی با چشمای اشکی بغلم کرد و سرمو بوسید دلم برای این بو تنگ شده بود طاقت دیدن اشکاشو ندادن و توی بغلم گرفتمش و سرشو گذاشتم روی سینم اون روز کلا توی بغلم گریه کرد خوابش برد منم چشمام گرم شد و خوابیدن

ویو ات ساعت شیش شب
+بیدار شدم دیدم یونگی خوابه عین یه گربه خوابیده اروم گونشو بوسیدمو گفتم
+ارباب من باید برم ببخشی می خواستم بلند شم که دستم کشیده شد و افتادم توی بغلش
-تو دیگه قرار نیست هیچ کاری انجام بدی بهمم نگو ارباب من یونگیم همون یونگی (بلند شد) اتم منو ببخش ببخشید اگه زجرت دادم
+ب...(حالش بد شد و دویید توی دستشویی)
-ات اتم حالت خوبه بیب
+نه نه یونگی حالم ب...(بیهوش شد)
-بیب بیبی گرلم بلند شو
∆یونگی ات رو برد بیمارستان
-خانم پرستار خانم پرستاررر
/چتونه اقا اینجا بیمارستانه
-زنم حالش بده
/برانکارد بیارید سریع
/بزارش اینجا
-باشه

ویو یونگی
-ات رفت توی اورژانس داشتن بهش سرم وصل میکردن چند دقیقه گذشت که پرستار اومد
/تبریک میگم همسر شما الان یک ماهه حاملس
-چ..چی
/بله حامل...(پسش زد)
-ات ات بلند شو
+هوم
-ات تو حامله ای چطوری ما که
+یونگی خب راستش
-بگو(داد)
+یک ماه پیش تو مست بودی اومدی خونه و اره دیگه منو حامله کردی
-چ..چی
+...
-وایی ات (بغلش کرد)


∆اونا با خوبی و خوشی زندگی کردن نه نه صبر کن یه تیکه مونده
+بیا اینجا پدسگ فرار نکن
-ات تو داری به من فش میدی
+نه نه بیب تگا این بچتو تازه راه رفتن یاد گرفته دیوونم کرد باباااااا
-پرنس سئوجون بابا بیا اینجا ببینم
®بابا مامانی اژیتم میتونه
-تنبیهش کنم
+عه بیب
®نه مامانم اژیت نتون(رفت جلوش وایستاد)
+اویی خدا بچه بیا بغلم ببینم
∆حالا با خوبی و خوشی زندگی کردن
دیدگاه ها (۴)

واقعا موندم این چه ضرری به شما میرسونه اخه یه پست خیلی معمول...

پراممم با کل این چند تا ماشین میتونه کل ایرانو بخره بزاره تو...

نظرتون در مورد تریسام لاو جیمین و تهیونگ و ات چیه ؟؟ من که خ...

اسم فیلمه چیه تورو خدا بگیدددددد

سناریووقتی باهات دارن دعوا میکنن که یهو یه بشقاب رو برمیدارن...

گل وحشی منپارت ۱ ساعت ۷:۴۰ویو ات حیح امروزم مثل همیشه باید م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط