شعله دارم میکشم در تب نمیفهمی چرا

شعله دارم میکشم در تب؛ نمیفهمی چرا؟
تاب بی ماهی ندارد شب،نمیفهمی چرا؟
ذوب دارم می شوم هر روز می بینی مگر؟
آب دارم میشوم هر شب؛ نمی فهمی چرا؟


پنجمین روز از سومین فصل خزون🍂🍁
پ.ن: نمیدونم از چی به اینجا پناه برده بود ولی ترس و غم رو میشد تو چشماش ک بهم زل زده بود دید...
#آه_ای_مسافر_من_مژگان_شجریان🎶
۱۹:۴۲
دیدگاه ها (۱۲)

اما یادتان باشد که به شعر ،به آوازبه لیلاهایتان ، به رویاهای...

بر خلق الله نیزواجب تر است که در نخستین شب قبرنخستین سوالشان...

میخواهد گریه ام بگیرداما غمگین تر از آنم!🖤بیست و سومین روز ا...

در دلش جایی اگر بود مراپس چرا دیده ز دیدارم بستهر کجا مینگرم...

وقتی حشر////ی میشه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط