پارت

پارت⁵
بلند شد و رفت سمت در و از آرامگاه خروج شد نفس عمیقی کشید و به سمت بور حرکت کرد

پرش به وقتی که رسید بار

وارد بار شد نفس عمیقی کشید کشید اون عاشق بدی سیگار و الکل بود
ات اولین دختری بود که از بوی سیگار خوشش میومد

روی یکی از میز ها نشست
و گارسون به طرفش اومد

گارسون:چیزی میا دارید
ات:نه ممنون
گارسون رفت

تهیونگ ویو
بعد از اینکه ات رفت بلند شدم و رفتم پیش جونگکوک اون تنها کسی بود که درکم میکرد رفتم پیشش و یکم دردل کردم بعد از اون هم رفتم خونه بدون عوض کردن لباسام روی کاناپه جلو تلویزیون دراز کشیدم کنترل رو ورداشتم و کانال هارو همینطور جابه جا می‌کردم چیز خواصی نداشت تلویزیون رو خاموش کردم و نگاه ساعت روی دستم کردم ساعت ¹⁰بود گوشیم رو ورداشتم و زنک زدم به ات
بار اول
بار دوم
بار سوم
بار چهارم
بار پنجم
جواب نداد
کلافه از سر جان بلند شدم و رفتم سمت اتاقم که__________________________
هی خدا چرا اصن یه نفرم بهتون اضافه نشد اضافه شد ولی انفالو کردید مثل اینکه از این فیک خوشتون نمیاد که حمایت نمیکنید😒🤨
بابت کم نوشتنم مسابقه دارم وقت نمیکنم
۱۰۶۰تایی بشیم
دیدگاه ها (۱۵)

پارت⁶که گوشیم زنگ خورد یون سو بود کلافه گوشیم رو ورداشتم تهی...

پارت⁷ات ویو تا درو باز کردم بابام جلوم ظاهر شد ات:سلامته:ات ...

پارت⁴که با صدای تهیونگ متوقف شد تهیونگ: میدونی مامانت هیچوقت...

پارت³ات:ولم کن باباتهیونگ: خفه شو تهیونگ ات رو انداخت تو ماش...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۵#

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط