برای درک گیسویت دلم را شانه کن امشب

برای دَرکِ گیسویت ، دلم را شانه کُن امشب
خودت ویرانه اش کردی ، درونش خانه کُن امشب

من این آوارعشقت را، به جان و دل خریدارم
چه بازاری شده کویت ، بها رندانه کُن امشب

نَه دیگرفصل انگوراست ،نَه دیگرنوبت مستی
تو فکری بر خماریِ،دلِ پیمانه کُن امشب

ورق می زد نگاه تو،کتاب سینه من را
بیا هرصفحه اش راتو،چو صدافسانه کُن امشب

یکی می گفت بگذشته،اگر دوران مجنونی
به یاد روزگار عشق،مرا دیوانه کُن امشب

دل صدها صدف چاک است،نباشدجز تومروارید
بیا با ردپاهایت،شنی دردانه کُن امشب

شکستم،سوختم،غرقم،ولی هستم به یاد تو
مرا از حصرِهرپیله،خودت ازاد همین امشب...
دیدگاه ها (۲)

چه شب زیبایی ست وقتی خیال تو باشد و دیگر هیچ چه زیباست وقتی ...

حق ندارم به کسی از تو شکایت بکنمداستانی که دروغ است روایت بک...

پای پنجره نشستم کوچه خاکستری باز زیر بارون من چه دلتنگتم امر...

تو بمان خورشیدم که تورا کم دارم راه این ر...

📦 باکس آموزشی آرام‌سازی دلِ وابسته 📌 موضوع: رهاییِ آرام از ...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط