من رویاهایم را با شراره هایی از عشق آتشین بافتم

من رویاهایم را با شراره هایی از عشق آتشین بافتم.
و تو ، ای تقدیر پست وحشی؛
چه بی رحمانه ، چنگ های خشمگینت را ، در تار و پود رویاهایم فرو بردی و آن ها را دریدی.
من کودکی هایم را ، جوانی پر غرورم را ، پای رویاهایی داده بودم که تو چونان بادی سوزان و جهنمی ، آن باغ آرزوها را به آتش کشاندی و خزانی خشک و مرده جا نهادی .
ای مرگ بر تو ...
ای مرگ بر تو ، کابوس لحظه های نا امیدی هایم.
اما ...
اما ، فریاد سکوتم را بلند بشنو ...
"مرگ من زمانی خواهد آمد که رویاهایم را رها کرده باشم"
زهی خیال خام...
زهی خیال بیهوده که هرگز چنین نخواهد شد.
خم میشوم ، میشکنم ، خورد میشوم ، پودر میگردم...
ولی باز خواهم ایستاد...
جوانه خواهم زد...
و تو ،ای خورشید رویاها...
قسم به درخشندگی پر فروغت در اعماق تاریکی غم هایم...
تو را به چنگ خواهم آورد.
و تو ، ای دشمن سر سخت تلاش های بی وقفه ام...
یقین بدان؛
شکست تو را با خنده هایی سرمست از پیروزی ، جشن خواهم گرفت.
#دلنوشته #مطالب_زیبا #مطالب_ادبی #مطالب_مثبت #مطالب_انگیزشی #مطالب_ادبی #مطالب_غمگین #مطالب_احساسی #دلنوشته_دخترانه
دیدگاه ها (۱)

قدرت بادکنی البته این تظاهر به قدرت ، وقتی واقعی میشه که ایم...

از تکرار روزهای پیاپی خسته ام؛دلم یک تغییر بزرگ می خواهد.تغی...

نورش اونقد زیاده موقع خواب هوس میکنم برم خاموشش کنم😅

یو هو هو تولدم مبآرک🎉 🎉 🎀 🤗 🎁 🤗 🎀 🎊 🎊

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط