ما بازی بلد نبودیم مارو آوردنمون تو بازی گفتن نزنی میخ
- ما بازی بلد نبودیم مارو آوردنمون تو بازی! گفتن نزنی میخوری! اومدیم بزنیم دیدیم تاب خوردن داریم اما دل زدن نه! دست آخرم هر چی خورده بودیم و روی خودمون بالا آوردیم.
"مارو اینجوری نگاه نکن، ما که این شکلی نبودیم، شبیه این آسمان بودیم. صاف، یه دست، اما از هر کی از راه رسید یه چیزی شنیدیم که دو روز دیگه برعکسشو دیدیم. تازه فهمیدیم چقدر خریم!
خواستیم دیگه خر نباشیم شدیم مار گزیده!
تا حالا از چشم یه مار گزیده دنیارو دیدی؟ انگار توی چشمت خاک رفته باشه! ما دلمون برای خودمون تنگه..."
08.08.1400
2:58
"مارو اینجوری نگاه نکن، ما که این شکلی نبودیم، شبیه این آسمان بودیم. صاف، یه دست، اما از هر کی از راه رسید یه چیزی شنیدیم که دو روز دیگه برعکسشو دیدیم. تازه فهمیدیم چقدر خریم!
خواستیم دیگه خر نباشیم شدیم مار گزیده!
تا حالا از چشم یه مار گزیده دنیارو دیدی؟ انگار توی چشمت خاک رفته باشه! ما دلمون برای خودمون تنگه..."
08.08.1400
2:58
- ۱۹.۵k
- ۰۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط