عشقجنایت
#عشق_جنایت 🔪
پارت55
کوک:وسیله هاتو جمع کن....
جینو:نمیام
کوک:لجبازی نکن گفتم وسیله هاتو جمع کن
جینو:اوففففف
وسیله هام و جمع کردم خونه رو تحویل دادم و راه افتادیم سمت خونه....
ویو خونه:
(همه خونه بودن)
لیا:چی شده؟
کوک:بشینید.....
لیا:اوک
کوک:(توضیح میده)
لیا:چی؟؟؟؟؟؟(داد)
کوک:همون که شنیدی
لیا:بد بخت شدیم چائون ما رو میکشه....
یِنا:مهم نیست الان فقد این مهمه که شکستش بدیم....
لیا:چطوری میخوایم شکستش بدیم؟
یِنا:یه فکری میکنیم....
لیا:اوهوم
یِنا:وایسید نقشه رو بگم....
(نقشه رو توضیح میده)
همه:خوبه
تهیونگ:ولی تو
یِنا:اشکال نداره...
میا:باید یکی از هیونگ مراقبت کنه....
یِنا:ایزول
میا:آره خوبه
(ایزول=دختر اجوما)
(بعد حرف ها و نقشه هاشون همه رفتن سمت شرکت و تو اتاق اشون....)
ویو اتاق لیا:
لیا:دارم سکته میکنم و همچنین اعصبانیم آخه چرا جینو بهم نگفت لعنتی اگه بهم میگفت راه حل بهتری برای کشتنش داشتم.....
جیمین:هالا ولش کن دیگه کاریه که شده
لیا:هم اعصابم خورده هم حالم بده...
جیمین:بشین بگم یه دمنوشی برات بیارن
لیا:اوک
ویو اتاق جینو:
کوک:میشه یه ذره بشینی....
سرم گیج رفت
جینو:نمیتونم اصلا خیلی خیلی نگرانم
کوک:هوفففف
جینو:زهر
کوک:دوباره زد بالا
جینو:ببند دیگه
کوک:اوکی
ویو اتاق یِنا:
یِنا:نشسته بودم رو صندلی و قهوه میخوردم و تو فکر این بودم که اگه بمیرم هیونگ چی میشه یا تهیونگ چه بلایی سرش میاد؟
ادامه دارد:-)
پارت55
کوک:وسیله هاتو جمع کن....
جینو:نمیام
کوک:لجبازی نکن گفتم وسیله هاتو جمع کن
جینو:اوففففف
وسیله هام و جمع کردم خونه رو تحویل دادم و راه افتادیم سمت خونه....
ویو خونه:
(همه خونه بودن)
لیا:چی شده؟
کوک:بشینید.....
لیا:اوک
کوک:(توضیح میده)
لیا:چی؟؟؟؟؟؟(داد)
کوک:همون که شنیدی
لیا:بد بخت شدیم چائون ما رو میکشه....
یِنا:مهم نیست الان فقد این مهمه که شکستش بدیم....
لیا:چطوری میخوایم شکستش بدیم؟
یِنا:یه فکری میکنیم....
لیا:اوهوم
یِنا:وایسید نقشه رو بگم....
(نقشه رو توضیح میده)
همه:خوبه
تهیونگ:ولی تو
یِنا:اشکال نداره...
میا:باید یکی از هیونگ مراقبت کنه....
یِنا:ایزول
میا:آره خوبه
(ایزول=دختر اجوما)
(بعد حرف ها و نقشه هاشون همه رفتن سمت شرکت و تو اتاق اشون....)
ویو اتاق لیا:
لیا:دارم سکته میکنم و همچنین اعصبانیم آخه چرا جینو بهم نگفت لعنتی اگه بهم میگفت راه حل بهتری برای کشتنش داشتم.....
جیمین:هالا ولش کن دیگه کاریه که شده
لیا:هم اعصابم خورده هم حالم بده...
جیمین:بشین بگم یه دمنوشی برات بیارن
لیا:اوک
ویو اتاق جینو:
کوک:میشه یه ذره بشینی....
سرم گیج رفت
جینو:نمیتونم اصلا خیلی خیلی نگرانم
کوک:هوفففف
جینو:زهر
کوک:دوباره زد بالا
جینو:ببند دیگه
کوک:اوکی
ویو اتاق یِنا:
یِنا:نشسته بودم رو صندلی و قهوه میخوردم و تو فکر این بودم که اگه بمیرم هیونگ چی میشه یا تهیونگ چه بلایی سرش میاد؟
ادامه دارد:-)
- ۳.۷k
- ۱۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط