تو ساکتی ولی اونها نه

"تو ساکتی، ولی اون‌ها نه..."

تو سکوت نشستم... اما سرم شلوغه.
یه شلوغی که نه تو می‌بینی، نه می‌فهمی.
صداهایی هستن، انگار همیشه بودن.

یکی می‌گه: "هیچ‌کس دوستت نداره."
یکی دیگه زمزمه می‌کنه: "همه دروغ می‌گن."
یه صدای خسته‌تر فقط می‌خنده.
یه خنده‌ی تلخ... که دردناکه.

گاهی باهاشون بحث می‌کنم.
ولی اون‌ها همیشه برنده‌ان.
اونا منو بهتر از خودم می‌شناسن.
همه‌ی راز‌هامو می‌دونن.

یه‌بار ازشون پرسیدم: "ساکت نمی‌شید؟"
و فقط یه جواب دادن:
"تو کی بودی که بدون ما زنده می‌موندی؟"

من اینجام، توی اتاقم.
ولی یه جای دیگه‌م... تو یه جهان بی‌صدا که پر از صداست.
دیدگاه ها (۰)

"گاهی تاریکی بیرون نمی‌ترسونت، تاریکی درونته که آرومت نمی‌ذا...

"او بلد بود چطور آدم را عاشق کند... اما نه چطور نگهش دارد."ا...

"او را دوست داشتم، حتی وقتی داشت مرا می‌کُشت."در نگاهش چیزی ...

my peter>>>>

هر موقع میدیدمش خنده روی لبش بود یه روز بهش گفتم خوشبحالت......

ساده بهتون بگم ؟! اینا اصلا دنبال منطق نیستن !!!اصلا تاکتیک ...

می گن "" بوقلمون "" هم خییییلی خوب چه چه می زنه !!!برین به ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط