کاش دورانمان کمی عقب تر بود

کاش دورانمان کمی عقب تر بود ...
مثلا یک قرن 
من چادرِ گلدار سرَم میکردم ...
و تو با چند نانِ سنگکِ تازه 
سرِ کوچه می ایستادی تا من از کنارت رد شوم و تو با تمامِ جسارتت به من نانِ داغ تعارف کنی ...
من نگاهم را نجیبانه می دزدیدم ...
و تو ... عاشق تر می شدی ... به این منِ دست نیافتنی ...
مالِ آن دوران اگر بودیم ؛
برای دلبری از تو 
آبگوشت های جانانه روی اجاق،
بار میگذاشتم ...
که بوی دلبرانه اش تا خانه ی شما برسد و تو بیشتر از همیشه عاشقم شوی ...
تا مادرت باز هم از نجابت و خانمیِ دخترِ چادر گلی بگوید و تو قند در دلت آب شود ، و از شرم و وَقارت 
سرخ و سفید شوی و سرت را 
پایین بیندازی ...
مالِ آن دوران اگر بودیم ؛
تو برای یک لحظه دیدنم ،
با تمامِ جهان می جنگیدی
چقدر حیف که مالِ آن دوران نیستیم ...
مال آن دوران اگر بودیم ؛
کوچه ها پر می شد از مردانی که دلشان می تَپید به خانه برگردند ،
و زنانی که تمامِ کوچه را برای آمدنِ مرد عاشقشان ، آب و جارو میکردند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۲)

امروز را زندگی کنبخاطر تمام آنهایی که در کنارت هستند …امروز ...

چنان‌گرم‌هذیانعشـــقم که آتــــش...به جای عـــرق از تبم می‌ت...

به همهباید احترام گذاشتاما عشق راباید تقدیم کسی کردکه لایقش ...

وقتی کسی را دوست داری کهسبک زندگی،فرهنگ،انتظارات یاعقاید و ب...

کاش دورانمان کمی عقب‌تر بودمثلا یک قرن...چادر گلدار به سرم م...

یاد دارمان خاطره خوشدر حال گذر از کوچهتو به من خندیدیمن درآن...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط