به دردی دچارم

به دردی دچارم
که نه راهِ بغض می‌شناسد ...
نه راهِ اشک
فقط خیره می‌مانم ...
به در ...
به پنجره ...
به هرچه که می‌شود از آن رفت ..................
دیدگاه ها (۱)

من مرگ خویشتن را با فصل‌ها در میان نهادم وبا فصلی که می‌گذشت...

http://dl.nex1music.ir/1398/07/15/Ehaam%20-%20Soltane%20Ghal...

گاهی تنها چیزی که مرا به زندگی پیوند می دهدفراموشی دنیاست .....

از کسانی‌که دوستشان‌دارم جز این نمیخواهم‌که رها از من باشند ...

درد که عمیق می‌شود بغض می‌شود بغض که زیاد می‌شود می ترکداشک ...

شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی؟همه شب با غم‌دلتنگی خود خواب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط