عشق آغشته به خون

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۳ (。☬⁠。⁠)⁩

قوی / قلقک


میون‌شی اشک ریخت و چونش لرزید آروم و بی اختیار گفت : من .. نمیتونم اینجوری زندگی کنم نمیتونم ..
مین جی غمگین نگاهش کرد سپس میون‌شی را به آغوش گرفت با دل گرفته ای لب زد : من نمیتونم بهت امید الکی بدم ولی اینو بدون باید قوی باشی میون‌شی .. قوی بمون .. میون‌شی هق زد و دستش روی چشم هایش گرفت بی دلیل نبود اشک های بیشمارش ....
........

مین جی کلافه وارد سالن شد سپس دامن لباس مشکی را پایین کشید و بلند گفت : کادر یوبین سلام
یوبین اورم نگاهش کرد سپس تند گفت : وای دخترم سلام کجا بودی تو کله روز ؟
مین جی خندید و گنگ گفت : تو کوچه ها گشت میزدم و مورچه ها رو جمع میکردم ..
یوبین خندید برعکس هانول.. ته سان سری از تأسف تکون داد سپس عصبی گفت : اینم از عروس خانواده کیم
مین جی اخم کرد ولی قوی مانند تند گفت : وای اینم از بزرگ خانواده کیم همش قهوه میخوره اصلا اسپرسو و آمریکانو از این چیزا می‌شناسی
هانول: دختره بیشرم با ته سان درست حرف بزن
مین جی : نزنم چی اون وقت چیکار می‌کنی ...
هانول: تهیونگ این حرفهای ترو شنیده آره یا نه
یوبین با نگرانی گفت. : لطفا .. اون مریضه بس کنید ..
مین جی آروم به یوبین نگاه کرد و عصبی کیفش را جا به جا کرد : باشه مادر اینبار رو بخاطر تو ولی به هانول بگو مراقب حرف زدنش باشه
ته سان : هانول چیره بدی نگفته تویی که داری با بزرگ بد حذف میزنی
مین جی ابرو بالا انداخت سپس وارد سالن شد و کنار مبل ته سان ایستاد : ببخشید شما چی میگید اصلا میدونید که شرکت دست شوهر منه ببخشید مادر یوبین به خودتون نگیرید کله زندگی شما رو شوهر من سروسامان میده پس همه تون دیگه مراقب حرف زدنتون باشید .. نگاهی به جونا انداخت سپس گنگ گفت : بریم دخترتون رو شوهر بدین تیم بهترین کار برای شما هست
تند و بلند خندید سپس راهی شد هانول عصبی و تند روبه ته سان کرد: چرا چیزی نمیگی ته سان ببین چرا چیزی بهش نمیگی ...
......

مین جی کلافه و با قلبی شکسته کیفش را پایین انداخت سپس کفش هایش را کشید و روی صندلی روبه آینه نشست مشغول کشید گوشواره هایش شد و شماره جیمین را گرفت .. بعد از اولین بوق صداش را شنید
جیمین. : بله
مین جی : امروز چی شده بود ها
جیمین کلافه دستی به چشم هایش کشید : میون‌شی گفت ؟ ... مین جی اخم کرد و تند گفت : نه مادر اینو بیخیال حالش خیلی بد بود خیلی
جیمین از روی صندلیش بلند شد سپس سپس در اتاق کارش شروع به قدم زدن کرد : خیلی ؟
مین جی : معلومه دختره تا جون داشت گریه میکرد تا وقتی به خواب میرفت اشک می‌ریخت ..
جیمین روی میز نشست کلافه گفت: خودمم موندم چیکار کنم زندگی برای همه تا این حد سخته آره ؟ ...
دیدگاه ها (۱)

مین جی آروم چشم به گوشی دوخت : نه داداش برای همه سخته ولی قو...

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۴ (。☬⁠。⁠)⁩مین جی...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۲ (。☬⁠。⁠)⁩مین...

میون‌شی آروم و با لبخند تلخی گفت: تقصیر تو یا آقای جیمین نیس...

پیراهن کوتاه و خاکستری مانند را همراه شلوار چسپک پوشید و موه...

_____»🥂«________»مین جی کلافه نفس اش را بیرون کشید و بیشتر ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط