مافیای عشق
۴۲.
بعد کلی کل کل و حرف و خنده که ساعت ۳شود و شراب خوردن
و بعد رفتن خوبه جیمین که خیلی خورد انگار ۵ تا شیشه کامل خورد
(ولی نمیدونم چرا مست نشود🤨)
رفتن خونه که جیمین رفت اتاقش و دید که ات داره میخونه و رفتم پیشش که گفتم
جیمین: تموم نکردی
ات:چرا ولی دارم مرور میکنم و ۱۰۰بار نوشتم بیا این هم دفتر ۱۰۰ برگ
جیمین دفتر رو گرفت و دید همه سوال ها نوشتی و تعجب کرد که توی این چند ساعت چطوری نوشتی و کتاب ازش گرفت و ازش پرسید که ات همشون داد
(معلوم میده اگر من بودم بااین نمره ۲۰ میگرفتم)
و خوابش میومد که خوابید و جیمین که اصلا حال نداشته و چشماش سنگین شود و سوال ازش پرسید و کتاب بست چشماش بست و افتاد روی تخت و خوابیدن
(ات و جیمین نمیدونستن پیش هم خوابیدن انقدر خسته بودن )
صبح ویو جانی
جانی که زودتر از همه بیدار شود رفت اتاق جیمین که ات چطوره و جیمین برگشت یا نه درو باز کرد که دید پیش هم خوابیدن چقدر بهم میومدن که جانی رفت که مزاحم اون ها نشه و ساعت که دید که هنوز وقت داریم که صبحونه درست کرد و به اجوما گفتم بیا صبحونه بخوره که با اون ها نقش دارم و منو اجوما خوردیم که برای جیمین و ات آماده کردیم و لباس مدرسه آماده کردم و موهام درست کردم و تلویزیون نگاه کردم که هیچ فیلم نبود و سرم توی گوشی کردم که برق ها رفت
جانی : ر•ی•م توی این برق اخ موقع بود
ویو جیمین
فردا مهمان داریم اگر فرصت شود باشه اگر نه بهتون میگم دوستان گلم
بعد کلی کل کل و حرف و خنده که ساعت ۳شود و شراب خوردن
و بعد رفتن خوبه جیمین که خیلی خورد انگار ۵ تا شیشه کامل خورد
(ولی نمیدونم چرا مست نشود🤨)
رفتن خونه که جیمین رفت اتاقش و دید که ات داره میخونه و رفتم پیشش که گفتم
جیمین: تموم نکردی
ات:چرا ولی دارم مرور میکنم و ۱۰۰بار نوشتم بیا این هم دفتر ۱۰۰ برگ
جیمین دفتر رو گرفت و دید همه سوال ها نوشتی و تعجب کرد که توی این چند ساعت چطوری نوشتی و کتاب ازش گرفت و ازش پرسید که ات همشون داد
(معلوم میده اگر من بودم بااین نمره ۲۰ میگرفتم)
و خوابش میومد که خوابید و جیمین که اصلا حال نداشته و چشماش سنگین شود و سوال ازش پرسید و کتاب بست چشماش بست و افتاد روی تخت و خوابیدن
(ات و جیمین نمیدونستن پیش هم خوابیدن انقدر خسته بودن )
صبح ویو جانی
جانی که زودتر از همه بیدار شود رفت اتاق جیمین که ات چطوره و جیمین برگشت یا نه درو باز کرد که دید پیش هم خوابیدن چقدر بهم میومدن که جانی رفت که مزاحم اون ها نشه و ساعت که دید که هنوز وقت داریم که صبحونه درست کرد و به اجوما گفتم بیا صبحونه بخوره که با اون ها نقش دارم و منو اجوما خوردیم که برای جیمین و ات آماده کردیم و لباس مدرسه آماده کردم و موهام درست کردم و تلویزیون نگاه کردم که هیچ فیلم نبود و سرم توی گوشی کردم که برق ها رفت
جانی : ر•ی•م توی این برق اخ موقع بود
ویو جیمین
فردا مهمان داریم اگر فرصت شود باشه اگر نه بهتون میگم دوستان گلم
- ۲.۸k
- ۰۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط