هفتمین عشق

هفتمین عشق
Part54
+ صورت کوک مماس صورتم بود اگه یه کلمه حرف میزدم
سریع پاشدم خودمو جمع کردم نمیدونم دیشب چی شده بود
یهو یادم اومد امروز محمونی داریم سریع رفتم دوش گرفتم
یه لباس راحتی پوشیدم
کوک هنوز خواب بود اه چقدر میخوابه
سریع رفتم بیرون
پشماممممم همه چی امادست
یومیییییی
بچه هااااا
همه کارا رو خودتون کردین؟
جیهوپ:تازه کجاشو دیدی ما سورپرایز داریم
+ نه بابا
شوگا:حالا اینا رو ولش کوک کجاست
+آها راستی دیشب چیزی شده؟
یونا:چیزیییی شده خانم خانما تب داشتی و بیهوش بودی
+🗿هیچی یادم نی
میا:کوک بدبخت فکر کنم کل شبو بیدار بوده بالا سرت
+جدی؟
پس بزارید بخوابه
من یکم کار دارم شما همه چیو آماده کردید خیلی ممنونم
لباس خریدین؟
یومی:نوچ
+خاله و شوهر خاله رو ببرین با کارتم هرچی خواستین بخرین
و اینکه برا من و هانا و تهیونگ و کوک هم لباس بخرین واسه ی محمونی
ماری :جدی؟
+شوخی دارمممم مگه
شوگا:کارتت دست من باشه؟
+برین دیهههه کلی کار دارم
اعضا بدو بدو رفتن منم گوشیمو در اوردم به تهیونگ زنگ زدم ...

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی