از وقتی که رفته ای
.از وقتی که رفته ای....
عاشقانه هایم متولد نمی شوند.....
شعرهایم سر زا می روند...
خنده هایم جوانمرگ می شوند....
دلخوشی ها هر روز نحیف تر می شوند....
و شیطنت ها
یتیم مانده اند......
همسایه ی جدیدمان مرگ..،،
ماشینش را جلوی خانه ما پارک می کند.....
از وقتی که رفته ای....
سکوت هایم هر روز قد می کشند.....
بغض هایم فربه می شوند....
و گرد تنهایی....
روی تمام وسایل خانه نشسته است.....
کاش......!!!
از همان راهی که رفته بودی باز میگشتی
همان دری را که پشت سرت به هم کوبیده بودی باز میکردی.....
و تمام آن چیزهایی را که از زندگیم برده بودی بر میگرداندی....،
کاش....!!
معنای امانت را می فهمیدی.....
این دنیا با همه ی کوچکی اش....
برای هر دوتایمان جاداشت.....
اگر کمی "جمع تر "می نشستیم......
عاشقانه هایم متولد نمی شوند.....
شعرهایم سر زا می روند...
خنده هایم جوانمرگ می شوند....
دلخوشی ها هر روز نحیف تر می شوند....
و شیطنت ها
یتیم مانده اند......
همسایه ی جدیدمان مرگ..،،
ماشینش را جلوی خانه ما پارک می کند.....
از وقتی که رفته ای....
سکوت هایم هر روز قد می کشند.....
بغض هایم فربه می شوند....
و گرد تنهایی....
روی تمام وسایل خانه نشسته است.....
کاش......!!!
از همان راهی که رفته بودی باز میگشتی
همان دری را که پشت سرت به هم کوبیده بودی باز میکردی.....
و تمام آن چیزهایی را که از زندگیم برده بودی بر میگرداندی....،
کاش....!!
معنای امانت را می فهمیدی.....
این دنیا با همه ی کوچکی اش....
برای هر دوتایمان جاداشت.....
اگر کمی "جمع تر "می نشستیم......
- ۴۶۵
- ۱۸ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط