دشمن ناتنیpt

دشمن ناتنیpt13
بعد از چند دقیقه چیزی که میدید باعث اعصابنیتش میشد.
بعد از ساعت 3:00 صبح چیزی ظبط نشده بود تا ساعت 4:00 و فقط کسی رو که بدون ترس با ماسک جلو دوربین بود رو میشد دید.
لپ تاپ رو بست و سرش رو به پشت صندلی تکیه داد.
چند دقیقه گذشت و با یادواری پسری که اونروز بعد از فرار کردن سوهی از پشتش از اون مکان خارج شد چشماش رو باز کرد و دوباره و به تصویر اون شخص با ماسک نگاه کرد.
نمیدونست چرا ولی حس میکرد تمام این اتفاقا زیر سر اون دختره.
با شتاب از روی صندلی بلند شد و به سمت اتاق دختر رفت و بدون در زدن درو باز کرد.با ندیدن دختر جا خورد ولی در آخر سوهی با یه تاپ مشکی از حموم بیرون اومد .
+چه مرگت شده ؟
جونگکوک جلو دختر وایساد ،سوهی جلو آینه وایساده بود جوری که جونگکوک می‌تونست پشتش رو تو آینه ببینه.
-بذار بهت بگم ،نظرت چیه از فرار کردنت شروع کنیم؟
سوهی خنده ای کرد
+نمی‌خوای از این موضوع بکشی بیرون
-قبل از جاسوسی باید میفهدی که یه آدم تا چه حد می‌تونه کینه ای باشه
+میخوای منو تهدید کنی؟فک نمیکنی خیلی کوچیک و تازه کاری واسه این کار
سوهی پوزخندی زد
-موریانه هم کوچیکه نه؟ولی به وقتش خونت رو سرت آوار می‌کنه
+اونوقت چطوری قراره آوار کنی.
-یه شکارچی خوب هیچوقت سلاحش رو به قربانیش نشون نمیده،اینو از کسی به یاد داشته باش که از نظر تو تازه کاره.
تموم کردنش حملش مصادف شد با کشیدن موهای دختر
-و جالب تر اینکه که اون علامت مزخرف و ناشناخته امروز تو کلیسا رو بدن تو ظاهر شده
دستش از موهاش شل و شد و دقیقا روی تتو دختر قرار گرفت.
-اگه قراره بازی کنی بازی میکنیم ،تازه هیجانی تر از چیزی که فکرشو کنی.
دیدگاه ها (۶)

دشمن ناتنیpt14-این همه مافیا تو شهر هست،چرا جاسوس خانواده کی...

دشمن ناتنی pt15جین سریع خودش رو به خونه رسوند و بعد به زیر ز...

دشمن ناتنیpt12 کیم سون هو رو صحنه رفت و شروع به صحبت کرد @ م...

دشمن ناتنیpt11طوری که کسی شک نکنه سمت دستشویی رفت به تهیونگ ...

این داداشمون که دانشجوی حقوق هم هست رو تو تهران به جرم کلاهب...

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط