غم که می آید در و دیوار شاعر می شود

غم که می آید در و دیوار، شاعر می شود
در تو زندانی ترین رفتار شاعر می شود

می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط کش و نقاله و پرگار، شاعر می شود

تا چه حد این حرفها را می توانی حس کنی؟
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم دلم انگار شاعر می شود

باز می پرسی: چه طور این گونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار شاعر می شود

گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم
از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود 🌼💙

#نجمه_زارع
دیدگاه ها (۱۲)

خود را اگرچه سخت نگه داری از گناهگاهی شرایطی است که ناچاری ا...

بس کن! تمام خاطره های مرا بدهخوابِ مرا بده، رویای مرا بدهمیز...

تا صبح دم به یاد تو شب را قدم زدمآتش گرفتم از تو و در صبحدم ...

صبح روزی پشت در می آید و من نیستمقصه دنیا به سر می آید و من ...

خواب دیدم به کنارت لب ایوانم منباز هم غرق خیالات فراوانم منه...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

🌙 Epilogue — بازگشت نورویو نورهفت سال از آخرین جنگ گذشته.من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط