پارت

پارت ۱۴۸ 🌈
جاذبه ی چشمات
زبون پرهام .......
پریسا :عه عشقمممممممم چرا با من اینطور رفتار میکنی مگه تو منو دوست نداشتی
هه عشقم و دوست داشتن هه من از وقتی باهات بودم تنها حسی که داشتم نفرت بوده و هس
تو فکر بودم که با تکون خوردن دس بیتا جلو صورتم به خودم اومدم
که صدام صاف کردم و گفتم :یه بار گفتم برا بار دومم میگم من با شما هیچ نسبتی ندارم و اتفاقا برعکس خودت ازت متنفرم از این به بعدم مزاحم من نشو یا علی
قطع کردم
و نگاهمو از گوشی گرفتم و به بیتا انداختم
که متوجه شدم بازم حالت چشماش عوض شد انگار یچی تو دلش هس که نمیگه
بیتا :کی بود که اینطور عصبیت کرد ؟ حتما خیلی برات مهم بوده که عصبی شدی دیگه
-یه بنده خدایی
بیتا :خب باشه اصلا به من چه مهم نیست که
یلا من برم به تمرینم برسم
که بلند شد که دستشو کشیدم و نشوندمش پیش خودم
که با نگاهایی که معلوم بود منتظر جواب سوالش بود به من خیره شده بود
بیتا :نمیخوای بگی کی بود ؟
-پریسا دختر عموم که ۳ سال از من کوچیکتره که ادای عاشقارو درمیاره و من ازش خوشم نمیاد و هیچ حسی هم بهش ندارم اگرم باشه اون حس نفرته که پیام و پریا هم مث من زیاد از پریسا خوششون نمیاد
بیتا :پس که اینطور خب دیگه بریم ؟
-خوبی ؟
بیتا :مگه میگه تو باشی و بد باشم
با گفتن این حرفش خندم گرفت :الکی
بیتا :نوچ راستکی راستکی
داشتیم میخندیدیم که ..........
چطوره ؟همه کامنت 🌈
دیدگاه ها (۱۰)

پارت ۱۴۹ ♡♡♡♡♡جاذبه ی چشمات ❤ ✌ از زبون بیتا ......داشتیم می...

پارت ۱۵۰ ☺ جاذبه ی چشمات 😍 ❤ از زبون بیتا ....اومدم بیرون که...

جاذبه ی چشمات 😍 پارت ۱۴۶ 💫 از زبون پرهام .......گوشیو قطع کر...

این وسط افتادمو کسی منو نمیفهمه ای خدا کاری بکن ناخدا چه بی ...

#تک_پارتیماه روشن من ساعت 8شب بود. از خونه بیرون رفتم تا کمی...

p5تهیونگ:خانومی فعلا زوده برای فهمیدنا.ت:اصلا به من چهه به م...

مست خون ( پارت ۲۰ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط