من دلم روشن است

من دلم روشن است
روزی تو از راه میرسی،
و کوچه بوی عطر تو را می‌گیرد
دیوارها گل می‌دهند ،
پنجره‌ها عاشق می شوند
و خانه‌ام خوشبخت !
آن روز
برای تمام خستگی‌هایم ،
یک صندلی روبه‌روی تو کافیست!

#بهرام_حمیدیان

#
دیدگاه ها (۱)

نگاهت!نگاهت چه رنج عظیمی ‌ست...وقتی به یادم می‌آورد...که چه ...

ڪَناه همہ‌ے بوسہ‌هاے عاشقانہبہ ڪَردن من ؛من بہ پاے دوستت دار...

‌در انتظار آمدنت هستم ! اما،با من بگو که آیا من نیز در روزگا...

مرا ببخش که این‌قدر دوستت دارممرا ببخش که رفتی و زنده ام بی ...

یه روز یه باغبونییه مرد آسمونینهالی کاشت میونباغچه‌ی مهربونی...

خبر داری چرا وقتی دل بی‌تاب میگیردسراغ از خاطراتی دور اما نا...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط