ات اههعه اههه اهههمثلا صدای درد اخخخخخ

ات ۱ اههعه ۲ اههه ۳اههه(مثلا صدای درد) ۲۹۹اخخخخخ ۳۰۰
کوک: دیگه حق نداری بایونا حرف بزنی از خونه هم دیگه نمیری بیرون
ات: اما
کوک: خفه شو (عربده)
ات: چشم (بغض)
کوک: تا وقتی ادب نشدی بدون اب و غذا اینجا میمونی
ات: چشم
کوک میره
ویو ات
خدایا بستع دیگه اما اسنا برای من چیزی نیست
راوی
ات همونجا با وسایل خونی و زمین سنگی به خواب ابدی رفت
بیا پایین



پاین تر





پایین تر






پایین تر
































شوخی کردم
ویو
کوک
فکر کنم زیاده روی کردم اما خیلی سر سخته باعت شد از اخلاقش خوشم بیاد حتی یه قطره اشکم نریخت توی همین فکرا بودم که خوابم برد

پرش زمانی به یک هفته بعد
ویو ات
توی این یک هفته بدون اب و غذا بودم و از انبار بیرون نرفتم اما اینا برام چیزی نیست

ویو کوک
فکر کنم به اندازه کافی ادب شده وقتشه بیاد بیرون
راوی
کوک به سمت انبار میره و درشو باز میکنه و با ات که توی خودش جمع شده بود و بدنش پر از خون های خشک شده بود مواجه میشه دست ات رو میگیره و میبینه دست ات یخ یخه
کوک: ات
ات:..
کوک: ات
کوک فهمید که ات بیههوش شده ات رو براید استایل بغل میکنه و به سمت اتاق میبره و زنگ میزنع دکتر
پرش زمانی به رسیدن دکتر
دکی: حالش خوبه اما به خاطر زخماش و غذا نخوردن نیست به خاطر فشار عصبی بیهوش شدن
کوک: جدی یعنی به خاطر این همه سختی نیست
دکی: نه (دکی همون دکتره که دکتر خانوادگی کوک هستش)
کوک: ممنونم
دکی: من دیگه میرم اقای جئون
کوک: برو