ملا نصرالدیندر حالی که لباس کهنهای به تن داشت به یک میه

ملا نصرالدین در حالی که لباس کهنه‌ای به تن داشت به یک میهمانی رفت.
صاحبخانه با داد و فریاد او را از خانه بیرون کرد.
ملا به خانه برگشت و از همسایه خود، لباسی گرانبها به امانت گرفت و آن را به تن کرد و دوباره به همان میهمانی رفت.
این بار صاحبخانه با روی خوش جلو آمد و به او خوش‌آمد گفت و او را در محلی خوب نشاند و برایش غذا‌های رنگین آورد.
ملا از این رفتار خنده اش گرفت و به خود گفت پس این همه احترام فقط بخاطر لباس نو و سرو و ضع ظاهری اوست.
پس گفت: آستین نو بخور پلو، آستین نو بخور پلو.
صاحبخانه که از این رفتار تعجب کرده بود از ملا پرسید چکار می‌کنی؟
ملا گفت: من همانی هستم که با لباسی کهنه به میهمانی تو آمدم و تو مرا راه ندادی و حالا که لباسی نو به تن کرده ام اینقدر به من احترام می‌گذاری.
پس این احترام بابت لباس من است نه
خود من. پس آستین نو بخور پلو، آستین نو بخور پلو …
در جواب چنین رفتاری باید گفت:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
بله درد ظاهر بینی و ظاهر پرستی از قدیم در بین مردم بوده است. قضاوت بر اساس ظاهر افراد نه شخصیت و علم و معرفت انسان ها.
برای همین است در
دیدگاه ها (۰)

جلد سوم و پایانی مجموعه سه جلدی ترجمه کتاب ژن های تغییر یافت...

Ali Karami:تمام اقوام ایرانی متحد و یکدل و در کنار هم زیر پ...

در یکی از استان های شمالی به چند داروخانه رفتیم برای تهیه سر...

توجه جدی سخنان زنده و بسیار مهم دکتر کرمی در باره ضرورت توجه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط