دشمن ناتنیpt
دشمن ناتنیpt10
بعد از گذشتن یک ساعت نگهبان جعبه ای برای دختر آرود ،سوهی جعبه رو باز کرد و لباسی که جین براش آورده بود برانداز کرد.باز بود ولی برای اون مهمونی مناسب بود.
سریع رفت و دوش گرفت و مشغول آماده شدن کرد.زمانی که از حموم بیرون اومد گوشیش و سویچ رو تخت دید،اما دیگه گوشی به دردش نمیخورد.
لباس رو پوشید ،دکولته بودن لباس باعث شده بود که تتو مار پشتش معلوم باشه و نشون بده که یکی از اقوام کیم سون هو،بلاخره همه علامت مار رو به اسم کیم سون هو میشناختن.
ساعت ظریف و طلاییش رو دستش کرد،گوشواره نقره ای رو انداخت و در آخر کفشش رو پوشید،سویچ ،گوشی و کیفش رو برداشت و از عمارت جین خارج شد و به سمت ماشینش رفت که با جین مواجه شد
$بهت میاد
+ممنون،فکر نمیکردم خوش سلیقه باشی
جین لبخند محوی زد و در آخر سوار ماشین خودش شد و حرکت کرد و دختر هم سوار ماشین خودش شد و رفت سمت مکان مهمونی.
.
مهمونی خیلی وقت بود شروع شده بود.بعد از پارک کردن ماشین به داخل مکان رفت،با قدم برداشتنش به داخل تمام نگاه به سمت اون رفت و باعث شروع پچ پچ ها شد.
همه راجب تتویی که پشتش بود حرف میزدن.
سوهی چشمی چرخوند و با دیدن پدرش همراه با زنش ایستاد و لبخندی زد ولی با اومدن شخصی نزدیک اون دونفر لبخد از روی صورتش محو شد.
درست داشت میدید؟جونگکوک بود؟چرا پیش جیسونگ بود؟
سریع سمت پدرش قدم برداشت
+بابا اون کیه؟
به جونگکوک اشاره کرد
@ پسر جیسونگ
افتضاح تر از این نمیشد؟همچی داشت خراب میشد
+بابا،گوش کن بهم ،لطفا به جیسونگ بگو منو اونو باهم آشنا نکنه،اونا نباید بفهمم که من دختر توام
@ چی میگی سوهی،چرا باید اینکارو کنم
دختر نفس عمیقی کشید و با عجله حرف میزد
+بابا چیزی نپرس فقط به جیسونگ بگو طوری رفتار کنه که انگار منو نمیشناسه ،لطفا
مرد نگاه عصبانی به دختر کرد و در آخر به سمت زن رفت.
بعد از گذشتن یک ساعت نگهبان جعبه ای برای دختر آرود ،سوهی جعبه رو باز کرد و لباسی که جین براش آورده بود برانداز کرد.باز بود ولی برای اون مهمونی مناسب بود.
سریع رفت و دوش گرفت و مشغول آماده شدن کرد.زمانی که از حموم بیرون اومد گوشیش و سویچ رو تخت دید،اما دیگه گوشی به دردش نمیخورد.
لباس رو پوشید ،دکولته بودن لباس باعث شده بود که تتو مار پشتش معلوم باشه و نشون بده که یکی از اقوام کیم سون هو،بلاخره همه علامت مار رو به اسم کیم سون هو میشناختن.
ساعت ظریف و طلاییش رو دستش کرد،گوشواره نقره ای رو انداخت و در آخر کفشش رو پوشید،سویچ ،گوشی و کیفش رو برداشت و از عمارت جین خارج شد و به سمت ماشینش رفت که با جین مواجه شد
$بهت میاد
+ممنون،فکر نمیکردم خوش سلیقه باشی
جین لبخند محوی زد و در آخر سوار ماشین خودش شد و حرکت کرد و دختر هم سوار ماشین خودش شد و رفت سمت مکان مهمونی.
.
مهمونی خیلی وقت بود شروع شده بود.بعد از پارک کردن ماشین به داخل مکان رفت،با قدم برداشتنش به داخل تمام نگاه به سمت اون رفت و باعث شروع پچ پچ ها شد.
همه راجب تتویی که پشتش بود حرف میزدن.
سوهی چشمی چرخوند و با دیدن پدرش همراه با زنش ایستاد و لبخندی زد ولی با اومدن شخصی نزدیک اون دونفر لبخد از روی صورتش محو شد.
درست داشت میدید؟جونگکوک بود؟چرا پیش جیسونگ بود؟
سریع سمت پدرش قدم برداشت
+بابا اون کیه؟
به جونگکوک اشاره کرد
@ پسر جیسونگ
افتضاح تر از این نمیشد؟همچی داشت خراب میشد
+بابا،گوش کن بهم ،لطفا به جیسونگ بگو منو اونو باهم آشنا نکنه،اونا نباید بفهمم که من دختر توام
@ چی میگی سوهی،چرا باید اینکارو کنم
دختر نفس عمیقی کشید و با عجله حرف میزد
+بابا چیزی نپرس فقط به جیسونگ بگو طوری رفتار کنه که انگار منو نمیشناسه ،لطفا
مرد نگاه عصبانی به دختر کرد و در آخر به سمت زن رفت.
- ۴.۹k
- ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط