فیک پدرخوانده پارت

فیک پدرخوانده پارت۶

غذا ها رسیدن
جیمین فوری به سمتم اومد و غذا هارو گرفت و به سمت میز ناهار خوری رفت
و شروع به خوردن کرد منم نشستم و شروع به خوردن کردم .
پایان غذا .

جیمین : بیا بریم بخوابیم فردا صبح قراره به پرورشگاه بریم مثل اینکه یادت رفته

_باشه بیا بریم بخوابیم

ویو صبح کوک
از خواب بلند شدم ساعت رو چک کردم نزدیکای ۷ صبح بود .
رفتم پایین که یک بوی خوبی میومد از اشپز خونه که دیدم جیمین داره صبحانه درست می کنه .
_سلام صبح بخیر
جیمین : بالاخره بیدار شدی

نشستیم و شروع به خوردن صبحانه کردیم
وقتی تمام شد
لباسامون رو پوشیدیم و به سمت یکی از پرورشگاه های سئول رفتیم .....


ببخشید کم بود خوابم میاد فردا مدرسه دارم..
دیدگاه ها (۲)

ویو ا/ت +میاااااااااا میا: چه مرگته اول صبحی +مدیر گفت امروز...

که دستی روی شونم حس کردم برگشتم _زود باش وسایلت رو جمع کن نم...

پدر خوانده پارت۵کوکفوری دست جیمین رو گرفتم و از خونه زدیم بی...

کوکباسدی به پدر و مادرناتنی و خواهر ناتینیم گفتم _من تازه از...

عشق خون آلود پارت یک

فیک مدرسه جئون پارت ۷اسلاید دو لباس راحتی دخترا شینا:بچها من...

نام فیک: عشق مخفیPart: 36ویو جیمینات. باشهات. غذا خوردی؟جی. ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط