فردی چند گردو به بهلول داد و گفتبشکن و بخور و برای من د
:فردی چند گردو به بهلول داد و گفت;بشکن و بخور و برای من دعا کن.
بهلول گردوها را شکست و خورد ولی دعایی نکرد. آن مرد گفت: ;گردوها را می
خوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!
بهلول گفت: مطمئن باش اگر در راه خدا داد ه ای، خدا خودش صدای شکستن گردوها را..
بهلول گردوها را شکست و خورد ولی دعایی نکرد. آن مرد گفت: ;گردوها را می
خوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!
بهلول گفت: مطمئن باش اگر در راه خدا داد ه ای، خدا خودش صدای شکستن گردوها را..
- ۱.۶k
- ۳۰ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط