سلام باباییخوبی
سلام بابایی.خوبی؟؟؟
دلم خیلی برات تنگ شده...
اخه تو الان نیستی سرکاری...
حالت خیلی بده می دونم ولی هیچی به من نمی گی...می خوای ناراحت نشم می خوای همیشه بخندم...
اخه یادته خودت بهم گفتی...
گفتی:«دوست ندارم هیچ وقت گریه کنی!
گفتی خنده صورت دخترو زیباتر می کنه.»
یادته...؟؟؟
وقتی بچه بودم منو رو کولت میزاشتی بعد دور دنیا می چرخوندیم...
یادته با هم می خندیدیم...
یادته وقتی مریض بودم و بستنی می خواستم اخم می کردی و نمی خریدی؟
یادته...
وقتی می خواستم برم کلاس اول چه قد بهم گفتی:«اگه خوش خط ننویسی نمیزارم بری»
یادته...
وقتی دلم می گرفت میومدی و سربه سرم میزاشتی؟؟؟
یادته...
وقتی قلبم شکست اومدی و تیکه هاشو بهم چسبوندی و گفتی:«تا منو داری غم نداشته باش...»
یادته...
وقتی گریه می کردم میومدی و می گفتی:«نبینم اشک دخترمو...کی اذیتت کرده عزیزم؟؟!»
یادته...
وقتی مامان گفت:«انقدر ناز این دخترتو نکش لوس میشه!»برگشتی گفتی:«دختر برا باباش ناز نکنه برای کی ناز کنه؟»
یادته...
همش می گفتی:«هر کی میگه پسر...نمی دونه دختر چه نعمت بزرگیه.»
یادته...
هر کی اذیتم می کرد میرفتی و حالشو می گرفتی...
یادته...
وقتی قهر می کردم میومدی می گفتی:«کی اینجا با من قهره؟؟؟»
میبینی بابایی...حماقت دخترتو...که فکر می کنه مرد زندگیش کسیه که باهاش ازدواج می کنه نمی دونه تنها مرد زندگیش همینی هست که تمام سختی های این دنیا رو برای خندش به جون می خره...!!!↪↪↪
ببخش بابایی...ببخش دخترتو...
ببخش این حماقتو...بازم مثل همیشه منو ببخش...
راستی بابایی چند روزه دیگه روز تو...
اگه بدونی برات چی خریدم...
نخیرم بی معرفت جوراب نخریدم دلمو برات خریدم...نتونستم کادوش کنم چون انقدر هیجان داره که بند نمیشه...
تنها کادویی که من می تونم بهت بدم تمام قلبمه...
برای تویی که بهترینی...
«تویی که تنها مرد زندگیمی»
نوشته ای از ترسا محمدی
تقدیم به پدر عزیزم که دیوانه وار می پرستمش...
توی روز پدر لطفا یه صلوات برای پدرانی که زیر خاک هستن هم بفرستین...
لطفا واسه پدر دوست من هم صلوات بفرستین
دلم خیلی برات تنگ شده...
اخه تو الان نیستی سرکاری...
حالت خیلی بده می دونم ولی هیچی به من نمی گی...می خوای ناراحت نشم می خوای همیشه بخندم...
اخه یادته خودت بهم گفتی...
گفتی:«دوست ندارم هیچ وقت گریه کنی!
گفتی خنده صورت دخترو زیباتر می کنه.»
یادته...؟؟؟
وقتی بچه بودم منو رو کولت میزاشتی بعد دور دنیا می چرخوندیم...
یادته با هم می خندیدیم...
یادته وقتی مریض بودم و بستنی می خواستم اخم می کردی و نمی خریدی؟
یادته...
وقتی می خواستم برم کلاس اول چه قد بهم گفتی:«اگه خوش خط ننویسی نمیزارم بری»
یادته...
وقتی دلم می گرفت میومدی و سربه سرم میزاشتی؟؟؟
یادته...
وقتی قلبم شکست اومدی و تیکه هاشو بهم چسبوندی و گفتی:«تا منو داری غم نداشته باش...»
یادته...
وقتی گریه می کردم میومدی و می گفتی:«نبینم اشک دخترمو...کی اذیتت کرده عزیزم؟؟!»
یادته...
وقتی مامان گفت:«انقدر ناز این دخترتو نکش لوس میشه!»برگشتی گفتی:«دختر برا باباش ناز نکنه برای کی ناز کنه؟»
یادته...
همش می گفتی:«هر کی میگه پسر...نمی دونه دختر چه نعمت بزرگیه.»
یادته...
هر کی اذیتم می کرد میرفتی و حالشو می گرفتی...
یادته...
وقتی قهر می کردم میومدی می گفتی:«کی اینجا با من قهره؟؟؟»
میبینی بابایی...حماقت دخترتو...که فکر می کنه مرد زندگیش کسیه که باهاش ازدواج می کنه نمی دونه تنها مرد زندگیش همینی هست که تمام سختی های این دنیا رو برای خندش به جون می خره...!!!↪↪↪
ببخش بابایی...ببخش دخترتو...
ببخش این حماقتو...بازم مثل همیشه منو ببخش...
راستی بابایی چند روزه دیگه روز تو...
اگه بدونی برات چی خریدم...
نخیرم بی معرفت جوراب نخریدم دلمو برات خریدم...نتونستم کادوش کنم چون انقدر هیجان داره که بند نمیشه...
تنها کادویی که من می تونم بهت بدم تمام قلبمه...
برای تویی که بهترینی...
«تویی که تنها مرد زندگیمی»
نوشته ای از ترسا محمدی
تقدیم به پدر عزیزم که دیوانه وار می پرستمش...
توی روز پدر لطفا یه صلوات برای پدرانی که زیر خاک هستن هم بفرستین...
لطفا واسه پدر دوست من هم صلوات بفرستین
- ۱۲.۸k
- ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط