دل که تنگ بشود

دل که تنگ بشود
چاره ایی نیست
جز اینکه
باهاش بنشینی و به زمزمه هایش گوش بکنی
حرفی از تو
حرفی از او
تا که شاید به نقطه ایی از تفاهم برسید
ولی اگر
نتوانی او را متقاعد بکنی
واویلاست
و دیگر
چاره ایی نیست
جز اینکه
سراغی را از گمشده ای بگیری
که نیست
و فقط خدا میداند و بس ....
که
این گمشده کجاست ....
دیدگاه ها (۵)

پاییزمنبه اندازه ی انگشتان هر دو دستپنجره های شهر را بسته فر...

کلبه ای می سازم ... پشت تنهایی شب زیر این سقف سیاهکه به زیبا...

دلتنگ که میشویگوش ها منتظر شنیدن صدا هستندو چشم ها بی قرار د...

دلم رابرایتمی نواختم ... !افسوسکه در انجمادِفاصله هاگم شدند ...

یه دقیقه واستا. ردش نکن. کپشنو بخون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط