چند پارتی جونگکوک پارت

چند پارتی جونگکوک پارت۴

وقتی سر بچتون دعوا میکنین

جونگکوک ویو

یهو بیهوش شد در ماشین باز کردم دیدم داغه سریع بلندش کردم گذاشتم رو صندلی جلو بورا پشت نشسته بود تا ا.ت دید دوباره زد زیر گریه
توجهی نکردم سوییچ ماشین ا.ت برداشتم رفتم شیشه دادم بالا ماشین قفل کردم سریع سوار شدم حرکت کردم سمت نزدیک ترین بیمارستان توراه همش هواسم پیش ا.ت بود

تا اینکه رسیدیم بیمارستان ا.ت براید استایل بغل کردم بردم سمت پذیرش اونا هم گفتن برم پیش دکتر رفتم دکتر تا ا.ت دید بلند شد گفت بزارم رو تخت بستری دوباره همراه دکتر رفتیم تو بخش بستری اینا ا.ت گذاشتم رو تخت دکتر معاینش کرد

کوک : حالش چطوره
دکتر نگران نباشید سرما خوردگی سادست و اینکه کمی بهش فشار وارد شده و غذا نخورده ضعیف شده و باعث شده تب کنه و ازحال بره

کوک : الان باید بستری شه؟

دکتر : بله بعد اینکه سرمشون تمام شد میتونین ببرینشون خونه

کوک : ازتون ممنونم
دکتر : خواهش میکنم وظیفمه

دکتر اومد سرم زد و رفت

من رو صندلی کنار ا.ت نشسته بودم و بورا بغلم خوابیده بود یه بوسه روی پیشونی بورا زدم و رفتم یه بوسه روی دست ا.ت که سرم زده بودن زدم.

ا.ت ویو با حس چیز گرمی چمام رو باز کردم چند بار پلک زدم تا دیدم خوب شد

دیدم کوک کنارم نشسته و دستم رو
گرفته تا دید من بهوش اومدم گفت خوبی گفتم اهوم

کوک : معذرت می‌خوام اینطوری گفتم تا بعدش معذرت بخوام اما زود رفتی همش تقصیر من


ا.ت : نه تقصیر منه که زود رفتم


کوک : منو می‌بخشی میبخشی بخاطر اینکه به زندگیم سیلی زدم به خاطر همچی می‌بخشی

ا.ت : اره میبخشمت

ا.ت : دوست دارم

کوک : من دوست ندارم عاشقتم
ا.ت : منم

ا.ت : کوک گردن بچم شکست باز به من میگه مراقبش نیستی


کوک : ندیدی تو ماشین چند بار گریه کرد

ا.ت : نگا نگا
کوک : خنده

ا.ت : چرا میخندی
کوک : چون کیوت شدی البته همیشه کیوتی
کوک : دوست دارم

ا.ت : منم

و اینگونه پایان چطور بود؟😊

&آشا&